روز میلاد امام زمان (عج) به مراسم قدردانی از مردی رفتم که یاد امام زمان (عج) را نه تنها در میان دوستداران حضرت، بلکه در تمامی جهان برجسته کرد. محمود احمدینژاد را 3 بار از نزدیک دیدهام. یک بار در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در دانشگاه اصفهان، یک بار در جمع صمیمی دانشجویان در بازگشت از ژنو (اجلاس دوربان 2) در سال 88 و بار دیگر در همایش قدردانی از خادم جمهور در سال 92. احمدینژاد سال 92 را همان احمدینژاد سال 84 یافتم با همان باورهای عمیق به اصول اسلامی؛ با همان اعتقاد راسخ به قدرت مردم و همان صمیمیت و سادگی.
حرف سیاسیون، رسانهها و برخی از مردم، کوچکترین تغییری در حرفها و باورهای او بهوجود نیاورده بود و با همان روحیه سال 84 و با تجربه و عملکردی گرانبهاتر، مأموریت را انجام وظیفه برای زمینهسازی ظهور موعود میدانست.
احمدینژاد در این مراسم در پاسخ به کسانی که نگران تحولات سیاسی کشور بودند با روحیهای مثال زدنی گفت: «خیلیها در کشور غصهدار شدند چقدر تماس گرفتند و اظهار نگرانی کردند. من از همه آنها تشکر میکنم، ولی میخواهم بگویم هر موقع خواستید غصه بخورید و دلتان شکست برای یک حقیقت دیگر غصه بخورید. مگر باور ندارید که امام هست؟ مگر باور ندارید که امام حاضر است و حق حکومت جهانی برای امام است؟ 1170 سال است که امام را خانه نشین کردند و حق امام را گرفتند. چند سال است که میگوییم مرید امام هستیم؟ آیا پیرو و عاشق امام، ماموریتی جز برگرداندن امام به راس حکومت دارد؟ برای امام زمان غصه بخورید. مبادا امام فراموش شود و بالاترین غصه این است که این ماموریت به فراموشی سپرده شود که البته به فضل الهی اینگونه نخواهد شد.»
سخن من با کسانی است که او را قدرتطلب میخوانند و ریاکار میدانند. مگر میشود که یک شخص قدرتطلب در حالی که رئیس دولت است، سالها تهمت و توهین و افترا را به جان بخرد و در پاسخ بگوید: «اهانتها به کسی برمیخورد که فکر کند کسی است، من که کسی نیستم!» مگر میشود محض ریا دست پیرمرد و کشاورز و معلم و رفتگر و ... را بوسید؟ اگر میشود لطفا مدعیان ریاکاری احمدینژاد هم در انظار عمومی دست کشاورز و پیرمرد و رفتگر را ببوسند، البته اگر به شأن و جایگاه والایشان آسیبی نمیرسد! اصلا مگر غیر از این است که بخش اعظمی از دشمنیها با احمدینژاد و عدم تحمل او به دلیل منش متفاوت او از بقیه سیاستمداران است؟ مگر نه اینکه یکی از مسئولین به کنایه گفت: «مردم نوکر نمیخواهند، مدیر میخواهند!» زیرا نمیتواند حتی با ریاکاری افتخار خود را نوکری مردم بداند و با آنها دمخور شود؟ و این در حالی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره)، مردم را ولی نعمت میدانست و مسئولین را خدمتگزار.
به نظر من، احمدینژاد یک تراز جدید از انجام مسئولیت را در این 8 سال به نمایش گذاشت و بسیاری از عادات را تغییر داد که به راحتی نمیتوان آنها را نادیده گرفت، زیرا مردم آن را مطالبه مینمایند. از نکات سادهای مانند عدم اجازه انتشار عکس خود در کنار عکس امام و رهبری در ادارات و ... گرفته تا توجه دادن مدام به مأموریت اصلی انقلاب اسلامی که همانا زمینهسازی برای ظهور موعود است.
اینکه رسانهها و بهخصوص رسانههای اصولگرا که گوی سبقت در بیانصافی را از رسانههای بیگانه هم ربودهاند، چه چیزهایی در مورد این مراسم منتشر کردند، مهم نیست. مهم این است که ما آنجا بودیم و میدانیم حقیقت چیست و حتی بدون داشتن رسانههای فراگیر، صدایمان را به جامعه میرسانیم؛ همانطور که احمدینژاد بدون داشتن رسانه فراگیر، صدای انقلاب اسلامی را به جهانیان رساند.

* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 85 روزنامه سرخط منتشر شده است.
در کوره رقابتهای انتخاباتی میان کاندیداهای احراز صلاحیت شده، هر نامزد برای اینکه بتواند اقبال بیشتری از عموم مردم کسب نماید، سعی مینماید حل مشکلات اقتصادی جاری را وعده دهد. زمانهای مختلفی برای سامان دادن اوضاع اقتصادی با نمادهای مختلف داده میشود. قطعا مشخص کردن زمان، برای ارزیابی وعده توسط افکار عمومی در آینده کار صحیحی است و بالاتر اینکه حل مشکلات اقتصادی مردم باید یکی از مهمترین دغدغههای نامزدها باشد. اما سخن اینجا است که در کنار این مسائل، فراموش نشود که ما برای چه انقلاب کردیم؟ ایرانیان فقط برای زندگی معیشتی بهتر انقلاب نکردند و در کنار این مسئله، موضوعات مختلفی چون استقلال، آزادی، هویت ایرانی – اسلامی، عدالت اجتماعی، رفع فقر و فساد و تبعیض و از همه مهمتر زندگی در چارچوب قوانین اسلامی را خواستار بودند. اگر قرار بود فقط به زندگی معیشتی بهتر قناعت کنیم، نیازی به اهدای این همه شهید در این راه نبود. نامزدهای ریاست جمهوری بخصوص کاندیداهایی که مدعی گفتمان انقلاب و رهبری هستند باید مراقب این مسئله باشند تا اهداف انقلاب استحاله نگردد.
نامزدها به خاطر داشته باشند که ملت ایران وجود خود را، هستى خود را در راه رسیدن به این آرمان بزرگ به میدان آورد.. آنچه که همیشه مطلوب دشمنان بنیانى ایران اسلامی بوده است، سلب هویت از ملت است. وقتى یک ملتى احساس شخصیت نکرد، احساس هویت نکرد، راحتتر زیر بار میرود؛ گذشته او را انکار میکنند، امکانات او را انکار میکنند، قدرتهاى درونى و ذاتى او را انکار میکنند، براى اینکه بتوانند به راحتى آن ملت را در مشت بگیرند. همان کاری که در دوران استحاله فرهنگى، یعنى دوران منحوس پهلوى، در این کشور با شدت ادامه پیدا کرد و روز به روز در آن سالها تقویت شد. کاندیداها باید به جد مراقب اینگونه موارد باشند؛ زیرا جمهوری اسلامی جهت دوران پهلوی را به طور کامل تغییر داد و ملت احساس کرد که ایران اسلامی همان هویت گمشدهای است که باید در جهت رسیدن به آرمانهای آن تلاش و برنامهریزی و مجاهدت به خرج داد.
هویت اسلامی همان چیزی است که هم زندگی بهتر دنیوی و هم زندگی بهتر اخروی را شامل حال ملت میگرداند و قطعا منافع ملی نیز با آن تأمین میگردد. مراقب باشیم که در دوره بیداری اسلامی هستیم و وظیفه ما دوچندان است.
* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
مقام معظم رهبری در نماز جمعه تاریخی 14 بهمن امسال در بیان نقاط قوت انقلاب، فرمودند که یکی از نقاط قوت انقلاب انتقال ارزشهای انقلاب به نسل دوم و سوم است. به تعبیر دیگر رویشهایی که در انقلاب صورت گرفته است به عنوان یک نقطه قوت برای انقلاب محسوب شده است. به همین دلیل برآن شدیم تا چرایی اهمیت رویشها و ریزشهای انقلاب و همچنین چگونگی روند مثبت آن را از منظر ایشان بررسی نماییم.
تصور حرکت بدون ریزش منطقی نیست
نباید تصور کرد که مجموعهى انسانى یک ملت، یک حرکت بسیط مىتواند داشته باشد. حرکتها، جمعبندى شدهى مجموعهى احساسات، انگیزهها و تحرکها در کل جامعه است. ما بحمدالله در بخشهاى بسیار زیادى داریم پیشرفت مىکنیم. اینطور تصور نشود که ما از واقعیات جامعه بىخبر مىمانیم؛ نه، من بحمدالله با بدنهى مردم مرتبطم. شما آقایان و خانمهایى که اینجا تشریف دارید، بخشى از مجموعهى نخبگان کشور هستید. بنده با غیرنخبهها، با مردم عادى، با روحانیون، با ائمهى جماعات و با خانوادههاى گوناگون ارتباط دارم؛ گاهى هم به خانههاى مردم مىروم و روى فرش و زیر سقفشان مىنشینم؛ بنابراین واقعیتها را مىبینم؛ اینطور نیست که ندانم و نبینم. این تصور و توقع هم منطقى نیست که ما فکر کنیم باید یکسره بدون ریزش و بدون وجود نمودها و نمونههایى که نمىپسندیم، جلو برویم؛ نه، بالاخره ریزشها و رویشهایى هست؛ سقوطها و عروجهایى هست؛ مجموعهى انسانى جمعبندى شده را باید محاسبه کرد. مشکلاتى هم که دوستان بیان کردند، من آنها را محتمل مىدانم و قبول مىکنم. خیلى از این مشکلات و این گرهها وجود دارد، اما در کنارش امور مثبت و موجبات - چیزهایى که مایهى امید و سرور مىشود - وجود دارد. تلاشى که باید بکنیم، این است که مشکلات را برطرف کنیم. [1]