پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رهبری» ثبت شده است

وقتی قوای سه‌گانه اشتباه می‌کنند، وظیفه ما چیست؟

چند ماهی است که غالب فضای رسانه‌ای کشور به خصوص در فضای مجازی، علیه دولت و جریان موسوم به انحرافی قلم‌فرسایی می‌کند. اینکه آیا عده‌ای اشتباهات دولت را یک رویه انحرافی می‌پندارند و یا این رویه واقعا وجود دارد، سوال مهمی است که زمان آن را مشخص می‌کند، اما نکته مهم این است که آیا این نوع برخورد مطابق خواسته‌های رهبر معظم انقلاب هست و آیا ایشان این نوع برخورد را به نفع نظام می‌دانند یا خیر؟
به هر حال این نوع برخورد کردن با جریان موسوم به انحرافی نتایج کوتاه مدتی را در زمان حاضر خواهد داشت و قطعا نتایجی هم در فرهنگ سیاسی نظام جمهوری اسلامی خواهد داشت. با کمی آینده‌نگری متوجه خواهیم شد که ایجاد و دامن زدن به فرهنگ تخریب قوای سه‌گانه بخصوص دولت (که به قول رهبر معظم انقلاب بار اداره کشور را به دوش می‌کشد) در نهایت چقدر می‌تواند به ضرر نظام مردمی جمهوری اسلامی تمام شود.
سخنانی از رهبر معظم انقلاب را با هم مرور می‌کنیم تا کمی بیشتر وارد بحث شویم:
«آنچه که امروز لازم است، این است که همه این وظیفه را بشناسند، بدانند که ما کجا هستیم. یک عده‌اى غفلت میکنند، نمیفهمند که ما این همه حرکت کرده‌ایم، پیش آمده‌ایم؛ نمی‌فهمند که ما هنوز راه طولانى‌اى در پیش داریم؛ نمی‌فهمند که ما دشمن داریم، دشمن از تنبلى ما، از غفلت ما، از اختلاف ما، سوء استفاده میکند. مخاطب بیشتر این حرف شخصیت‌هاى مطرح جامعه - سیاسى و فرهنگى و غیره - هستند که باید مراقب حرف زدن‌هاى خودشان، مراقب نوشتن‌هاى خودشان، مراقب موضع‌گیری‌هاى خودشان باشند. اتحاد و اتفاقى که رمزِ همه‌ى پیشرفت‌ها و پیروزی‌هاست، امروز بیشتر از همه براى این کشور لازم است. مسئولین کشور هم واقعاً دارند زحمت می‌کشند، حقیقتاً دارند زحمت می‌کشند. دولت، مسئولین، مدیران بخش‌هاى مختلف، تلاش می‌کنند. اگر کسى ایراد و انتقادى هم دارد، نباید آن را جورى مطرح کند که این مدیرى که در تلاش هست براى اینکه کار را بهتر انجام دهد، او را تضعیف کند. اختلافات غالباً از هوس‌هاى نفسانى برمی‌خیزد. اگر کسى بگوید این عمل من که اختلاف‌انگیز بود، تفرقه‌انگیز بود، براى خداست، این را باور نکنید. تفرقه‌ى بین مؤمنین کارِ خدائى نیست، براى هدفِ خدائى انجام نمی‌گیرد؛ کار شیطانى است؛ کار شیطانى است. ایجاد بغضاء و کینه بین مؤمنین، فضاى اختلاف را به وجود آوردن، این کار شیطان است، کار خدائى نیست.
کار خدائى همدلى است. یک نفر یک کارى دارد، مسئولیتى را بر عهده گرفته، دیگران باید کمک کنند تا کار را خوب انجام دهد. اگر ضعفى داشت، به او تذکر دهند؛ اما نگذارند او تضعیف شود. این کسى که این عَلم را بر دوش کشیده، بلند کرده، همه باید کمکش کنند؛ یکى عرقش را پاک میکند، یکى بادش میزند. اگر دیدند که در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه میکند، راهش این نیست که یک مشتى هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون کنند. راهش این است که کمکش کنند این اشکال برطرف شود؛ این نکته را باید همه توجه کنند، بخصوص کسانى که در عرصه‌ى سیاست و در عرصه‌ى فرهنگ و در عرصه‌ى رسانه و در عرصه‌هاى گوناگون نقش و حضورى دارند.» *
همانطور که مطالعه فرمودید ایشان بیان می‌کنند که حتی اگر مسئولی در نگه داشتن عَلم اشتباه می‌کند، باید به او کمک کرد.
و چه کمکی در شرایطی که علم اشتباه نگه داشته شده بهتر از نقد منصفانه است؟ و مهمتر اینکه چه چیزی بیشتر از تخریب مصداق این جمله است که یک مشتی هم به پشتش بزنند و خود او و علم را سرنگون کنند.

 

 * بیانات رهبر معظم انقلاب دیدار جمعى از مداحان و ستایشگران اهل‌بیت (ع) 1387/4/4

 

 

 

آیا رسانه‌های ما «ورع» دارند؟

حدود یک سال و نیم پیش یک مقاله‌ای نوشتم تحت عنوان «ورع مطبوعاتی» که در کلاس «مبانی ارتباط جمعی» کارشناسی ارشد مدیریت رسانه دانشگاه علامه طباطبایی کنفرانس داده بودم. مقاله‌ای که تبیین آزادی و کنترل جامعه مطبوعاتی ایران یکی از اهداف آن بود. در این مقاله پس از تعریف آزادی بیان و آزادی مطبوعات در ادبیات جهانی، شرح انواع کنترل مطبوعات توضیح داده شده بود.
پس از آن با استفاده از 3 کلیدواژه رهبر معظم انقلاب شامل: «شارلاتانیزم مطبوعاتی»، «بی‌بندوباری مطبوعاتی» و «ورع مطبوعاتی» توضیح داده شده بود که در رسانه‌های ایران کدام کلیدواژه‌ها کاربرد داشته و اینکه ورع مطبوعاتی باید الگوی رسانه‌ای جمهوری اسلامی باشد.
در جستجوهایی که اخیرا در موضوعی دیگر بر سخنان رهبری داشتم، به تعریف دقیق واژه «ورع» رسیدم! می‌دانستم ورع معنایی شبیه تقوا دارد اما تعریف دقیق آن برایم جالب بود:
ورع یعنى چه؟ یعنى انسان از هر چیزِ شبهه‌ناکى که بوى مخالفت با دین از آن استشمام مى‌شود، اجتناب کند. [1]
حال تعریف ورع مطبوعاتی را مقایسه کنید با وضعیت رسانه‌های جهانی و اسلامی و حتی رسانه‌های جمهوری اسلامی. به نظرتان به این الگو عمل می‌شود؟

 

پاورقی:
[1]- بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 12/11/1375

 

 

کرسی‌هاى آزاداندیشى را که من صد بار تأکید کردم، راه بیندازید

این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.

 

بخش دوم منشور آزاداندیشی از منظر رهبری

 

سه کرسی متفاوت ولی در یک راستا
· به نظر مى‌رسد که هر سه روش پیشنهادى شما یعنى تشکیل 1) «کرسى‌هاى نظریه‌پردازى»؛ 2) «کرسى‌هاى پاسخ به سؤالات و شبهات» و 3) «کرسى‌هاى نقد و مناظره»، روش‌هایى عملى و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند به نحوى که هر چه بیش‌تر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکانداران و فریب‌کاران و راهزنان راه علم و دین، تنگ‌تر شود[1].
 آزادفکری در همه‌ی رشته‌ها
· من بر پیشنهاد شما مى‌افزایم که این ایده چه در قالب «مناظره‌هاى قانونمند و توأم با امکان داورى» و با حضور «هیأت داورى علمى» و چه در قالب تمهید «فرصت براى نظریه‌سازان» و سپس «نقد و بررسى» ایده‌ی آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمى حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخى قلمروهاى فکر دینى یا علوم انسانى و اجتماعى نیز نماند بلکه در کلیه‌ی علوم و رشته‌هاى نظرى و عملى (حتى علوم پایه و علوم کاربردى و ...) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریه‌سازان در این علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضایى پدید آید.
· براى آن‌ که ضریب «علمى بودن» این نظریات و مناظرات، پایین نیاید و پخته گویى شود و سطح گفت‌وگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتى نشود، باید تمهیداتى اندیشید و قواعدى نوشت.
· این‌جانب با چنین طرح‌هایى همواره موافق بوده‌ام و از آن حمایت خواهم کرد و از شوراى محترم مدیریت حوزه‌ی علمیه‌ی قم مى‌خواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همکارى و مشارکت «اساتید و محققین برجسته‌ی حوزه»، براى بالندگى بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینى و نیز فعال کردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظرى و عملى جامعه»، تدارک چنین فرصتى را ببینند.
· از شوراى محترم انقلاب فرهنگى و به‌ویژه ریاست محترم آن نیز مى‌خواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا براى رشد تمامی علوم دانشگاهى و نقد متون ترجمه‌اى و آغاز «دوران خلاقیت و تولید» در عرصه‌ی علوم و فنون و صنایع و به‌ویژه رشته‌هاى علوم انسانى و نیز معارف اسلامى قرار دهند تا زمینه براى این کار بزرگ به تدریج فراهم گردد و دانشگاه‌هاى ما بار دیگر در صف مقدم تمدن سازى اسلامى و رشد علوم و تولید فن‌آورى و فرهنگ، قرار گیرند. بى‌شک هر دو نهاد از طرح‌هاى پیشنهادى فضلا دانشگاهى و حوزوى و از جمله طرح شما، استفاده خواهند کرد تا با رعایت همه‌ی جوانب مسأله، جنبش «پاسخ به سؤالات»، «مناظرات علمى» و «نظریه پردازى روشمند» را در کلیه‌ی قلمروهاى علمى حوزه و دانشگاه، نهادینه و تشویق کنند.[2] 

با رفتن باطل، باطل دیگری می‌آید؟!

بیداری اسلامی این روزها تا قلب اروپا هم پیش رفته است. بیداری‌ای که هر اسمی بخواهیم برای آن بگذاریم، ناشی از ضربه‌ای است که ظهور انقلاب اسلامی ایران به حرکت ممتد سلطه‌گران زد. بیداری‌ای که مرهون تلاش و فداکاری علما، افراد و گروه‌های مختلفی است که تا بدینجا رسیده است. بیداری‌ای که اولین ضربه‌اش را به «چرا»ی جمهوری اسلامی در مقابل اعمال سلطان‌گران مدیون است.
اما سوال این است که آیا با رفتن هر باطلی، اسلام جایگزین آن می‌شود؟
«امروز مى‌بینید که وضع دنیا چگونه است. این کاخهاى مرتفع و خیلى پُر زر و زیور، اما با پایه‌هایى از مقوا، یکى پس از دیگرى دارد فرو مى‌ریزد. این شوروى، امپراتورىِ بزرگِ به اصطلاح سوسیالیستى و کارگرى بود؛ اما آن‌گونه فرو ریخت و در هم مچاله شد! نمى‌شود گفت فرو ریخت؛ اصلاً نابود و له شد! شبیه همین فعل و انفعال، الان در بعضى از جاهاى دیگر دنیا هم دارد انجام مى‌گیرد؛ منتها تا آن وقتى که آشکار بشود، مقدارى زمان مى‌طلبد. این تمدنها و زر و زیورهاى ضد حق دارند له مى‌شوند.
بناى حق باید مرتفع باشد. گمان نکنید که اگر باطل به خاطر زوال‌پذیریش از بین رفت، حق به خودى خود و بدون تلاش، در دنیا عَلَم خواهد شد - ابداً - باطل دیگرى سر جایش مى‌آید؛ مگر آن وقتى که حق، خود را آن‌چنان که هست، عرضه کند.
این باطلها مرتب پشت سر هم مى‌آیند و مى‌روند؛ مرتب به وجود مى‌آیند و از بین مى‌روند. طبیعت باطل، زایل شدن و از بین رفتن است. گمان نشود که اگر باطل از بین رفت، ممکن است اسلام یا حق، بدون تلاش و مجاهدت، بدون تعریف و تبیین، بدون زحمت کشیدنِ من و شما، در دنیا جایگزین باطلها بشود؛ نه، بسته به این است که من و شما چه کار کنیم.
پس، باید از اهل‌بیت همچنان درس گرفت؛ همچنان این درسها را به مردم داد؛ همچنان تربیت کرد؛ تا بر اثر این کوششها، مُرّ حق و لُبّ حق بتواند جانشین باطلها بشود.» [1]

 


پاورقی:
[1]- فرمایشات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مداحان اهل بیت (ع) 5/10/1370

 

 

 

 

آزاد اندیشی؛ مطالبه‌ی مغفول مانده‏‏‌ی‏ رهبری!

* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.

 

سال 76 سالی بود که رهبر معظم انقلاب، زندگی قرآنی را زمینه ساز آزادفکری جامعه معرفی کردند و سال 81 سالی بود که برای اولین بار پیشنهاد برگزاری کرسی های آزاداندیشی را ارائه فرمودند. از آن روزها، سال های متمادی می گذرد اما آنقدر عملکرد امثال ما در اجرای آن ضعیف بود که ایشان چند هفته پیش فرمودند « من صدبار تاکید کردم...»

تصمیم گرفتیم برای اینکه طعم واقعی ولایت پذیری را بچشیم، منشوری از منظر معظم له آماده کنیم تا در زمینه کرسی آزاداندیشی هم راه را بشناسیم و هم وظایفمان را. ما بر این اعتقادیم که ولایت پذیری آن نیست که برخی ها به عنوان ابزار سیاسی از آن استفاده می کنند بلکه باید در تمامی زمینه ها به خواسته های ولی فقیه گوش سپاریم و عمل نماییم. باشد که ایران اسلامی را بر بام جهان ببینیم.
•    ضرورت آزاداندیشی
راه تعالی فرهنگ، آزاداندیشی است
-    اگر بخواهیم در زمینه‌ى گسترش و توسعه‌ى واقعىِ فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتاً کار کنیم، احتیاج داریم به این‌که از مواهب خدادادى و در درجه‌ى اوّل آزاداندیشى استفاده کنیم. [1]
بهترین راه علاج هرج و مرج فرهنگی
-    براى علاج بیمارى‌ها و هتاکى‌ها و مهار هرج و مرج فرهنگى نیز بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. [2]
•    آزاداندیشی چیست؟
آزادفکری و عقلانیت، مایه افتخار تشیع
•    آزاد فکرى و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایه‌ى افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانى است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهم‌السّلام) به سوى عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همین‌طور هم باید عمل بکنیم؛ حتّى در فقه.
•    شما ببینید شاگردان برجسته‌ى امام صادق و امام باقر (علیهما السّلام) در مواردى با حضرت طورى حرف مى‌زدند که حضرت با آنها استدلالى حرف مى‌زدند. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل علیکم فى الدّین من حرج»؛ یعنى به «زراره» یاد مى‌داد که این‌طورى باید از کتاب خدا استفاده کنى؛ یعنى امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد مى‌دهد.
•    ما از اول این طورى رشد کردیم؛ شیعه عقلانى و با آزادفکرى رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد. [3]