یکی از دغدغههای دانشجویان از هر دسته و تفکری، بالا بردن توان علمی کشور به دلایل مختلفی است. دستهای دغدغهای ملیگرایانه دارند و دستهای دیگر دغدغه انجام تکلیف. اما به هر ترتیب، پیشرفت علمی کشور یکی از آمال و آرزوهای عموم و شاید بتوان گفت تمام دانشجویان کشور است. پس از توافق بر روی موضوع، شناخت چرایی نهضت نرمافزاری، امکاناتی که داریم، دستاوردهایی که تا به حال داشتهایم و هدفی که قرار است در آینده به آن برسیم، میتواند به جمع کمک کند تا بدون تکرار تجربههای یکدیگر و در یک حرکت هماهنگ با استفاده از همافزایی، سرعت رسیدن به مقصد را بیشتر کنیم.
چرا قدرت علمی؟
«علم مایهى قدرت و ثروت است. اگر کشور شما و نظام جمهورى اسلامى باید به این قدرت و اقتدار دست پیدا کند تا بتواند از ملت خود، از کشور خود، از ارزشهاى خود و از نظام خود پشتیبانى کند و مصونیت ببخشد – که قدرت فایدهاش این است؛ اقتدار براى زورگوئى به دیگران نیست، براى جلوگیرى از زورگوئى دیگران است – و اگر در کنار این به ثروت احتیاج دارد تا بتواند مشکلات گوناگونى را که میراث سالها حکومت استبدادى در این کشور است برطرف کند، باید علم را به دست بیاورد. براى یک ملت، علم وسیلهاى است براى رسیدن به اقتدار ملى و ثروت ملى.» [۱]
«دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرمافزارى همهجانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانى که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهاى علمى خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعهى آباد و عادلانهى مبتنى بر تفکرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. امروز کشور ما از دانشگاه این را مىخواهد.» [۲]
با چه امکاناتی؟
«خوشبختانه ما در این زمینه امکانات زیادى داریم. اگر درست محاسبه بشود، شاید بتوان گفت واقعاً حدود صد و پنجاه سال ملت ایران را متوقف نگه داشتند. این استعداد جوشانى را که شما امروز مىبینید، این مال امروز نیست؛ همیشه نسلهاى ایرانى این استعداد را داشتهاند. اینها به دلایل مختلف متوقف مانده؛ عمدهاش هم به خاطر حاکمیت حکومتهاى مستبد و جائر در همهى زمانها – و بخصوص در این برههى آخر، به اضافه شدنِ وابستگى و فساد – بوده. این عقبماندگى وجود دارد. لیکن استعداد ملت ایران، یک استعدادِ از متوسط بالاتر است؛ این را ما بارها گفتهایم. این میتواند عقبماندگى را جبران کند. این سالهائى که شما راه افتادید و این کاروان علم در کشور حرکت کرده، دستاوردهاى بسیار زیادى داشته. همین تقریبا ده دوازده سال اخیر که این تفکر علمگرائى و دنبال علم رفتن و نهضت تولید علم و نهضت نرمافزارى و مسئلهى نخبهپرورى در کشور شروع شده، تا امروز ما خیلى پیشرفت کردهایم. این پیشرفتها مغتنم است.» [۳]
«آنچه ما را تشجیع مىکند که این فکر را دنبال کنیم، وجود استعدادها در داخل کشور است. اما دوستان! استعداد به تنهایى کافى نیست. تأکید بنده این است: استعداد شرط لازم است، نه شرط کافى. در کنار استعداد، تلاش و مجاهدت عالمان، اندیشمندان و استادان هم لازم است. این به معناى نفى وظیفهى دستگاههاى دولتى در زمینههایى که وظیفه دارند نیست؛ به معناى نادیده گرفتن مشکلات اساتید هم نیست. این خود یک حقیقت و توقع بجایى است که باید اهل علم در محیط دانشگاه به تولید علم، به نگاه مبتکرانه و سازنده در زمینهى علم – به همان چیزى که بنده از آن به نهضت نرمافزارى در محیط علمى تعبیر کردم – بپردازند؛ ما نیاز به این موضوع داریم. البته دستگاههاى دولتى بزرگترین مسؤولیت را دارند.» [۴]
چه کسانی؟
«من دو سه سال پیش در یک اجتماع دانشجویى در یکى از دانشگاهها گفتم: امروز ما به جنبش نرمافزارى احتیاج داریم. یک جنبش و یک حرکت و یک تلاش عمومى لازم است. این تلاش عمومى، فقط وابسته به مدیریتها نیست. شما ناگهان با خودتان فکر نکنید که مدیریتها نمىکنند، پس چطور مىشود؛ همهاش مربوط به مدیریتها نیست. خواست و ارادهى شما – یکى از شما بچههاى عزیز گفتید عشق؛ بله، عشق – عاشقانه کار کردن و با عشق دنبال علم و تحقیق رفتن و خواستن، اینها نقش دارد. این قلههاى علمىاى که شما در دنیا مشاهده مىکنید، همیشه با رفاه همراه نبوده است. البته علم با خودش رفاه و سیادت سیاسى و برترى نظامى مىآورد؛ در همهى بخشهاى اقتصادى و سیاسى نفوذ کلمه ایجاد مىکند؛ پول یک کشور را تقویت مىکند و اقتصاد یک کشور را رونق مىدهد. اینها همه هنرهاى علم است؛ اما وقتى خود علم مىخواهد به وجود آید، لزوما در بسترى از رفاه و راحتى و لذت و چرب و شیرینهاى دنیا به وجود نمىآید.» [۵]
حمایتها
«البته این کارها باید سازماندهى شود. ما باید این تجربیات ناشى از مباحثه و گفتگوى سالم و محترمانه و شجاعانه را بهصورت تجربههاى انباشتهاى درآوریم تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم و علم را بارور نماییم. عین همین قضیه در دانشگاه وجود دارد. بارها گفتهام، این نهضت نرمافزارى که من این همه در دیدارهاى دانشگاهى بر روى آن تأکید کردم، به همین معناست. ما باید علم و فرهنگ را تولید نماییم و باید کار اساسى کنیم. حکومت باید بهصورت آشکار از برخورد افکار بهصورت سالم حمایت کند.» [۶]
موانع
«دانشگاه را مشغول چه کارى کنند که دانشجو و استاد را از این راه باز بدارند؟ یقین بدانید یکى از چیزهایى که امروز مورد توجه سرویسهاى اطلاعاتى است، این نکته است که ببینند چگونه مىتوانند دانشجوى بیدار و دانشگاه آگاه ایرانى را از آن راهى که مىتواند به اعتلاى کشور بینجامد، منصرف کنند و مانعش بشوند.» [۷]
دستاوردها
«بنده وقتى جنبش نرمافزارى یا تولید علم را – که معنایش خارج شدن علم از حالت تقلیدى و ترجمهاى است – مطرح کردم، مسأله به این صورت زنده نبود. الان هرجا که به محیطهاى دانشجویى و دانشگاهى مىروم، مىبینم استاد، دانشجو، محقق و پژوهشگر از جنبش نرمافزارى حرف مىزند. این خوب است. وقتى در یک مجموعه باور بهوجود آمد، این باور پشتوانهى حرکت ماندگار و پایدار خواهد بود. ما این را مىخواهیم. من مىگویم در این قضیه شما باید جدى باشید؛ نباید مسائل کشور و آینده را به بازیچه گرفت.» [۸]
اهداف
«مرزهاى دانش را بشکنید. اینکه من مىگویم نهضت نرمافزارى، انتظار من از شما جوانها و اساتید این است. تولید علم کنید. به سراغ مرزهاى دانش بروید. فکر کنید. کار کنید. با کار و تلاش مىشود از مرزهایى که امروز دانش دارد، عبور کرد؛ در بعضى رشتهها زودتر و در بعضى رشتهها دیرتر. فناورى هم همینطور است. علم باید ناظر به فناورى باشد. فناورى هم مرحلهى بسیار مهم و بالایى است. در فناورى هم مىتوانیم پیش برویم؛ همچنانکه رفتیم.» [۹]
پاورقی:
[۱]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان جوان دانشگاهى ۰۵/۰۶/۱۳۸۷
[۲]- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر ۰۹/۱۲/۱۳۷۹
[۳]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان جوان دانشگاهى ۰۵/۰۶/۱۳۸۷
[۴]- بیانات در دیدار اساتید دانشگاههاى سراسر کشور ۲۲/۰۸/۱۳۸۱
[۵]- بیانات در دیدار جمعى از برگزیدگان المپیادهاى جهانى و کشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى۰۳/۰۷/۱۳۸۱
[۶]- بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم ۰۷/۱۱/۱۳۸۱
[۷]- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر ۰۹/۱۲/۱۳۷۹
[۸]- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از اعضاى تشکلها، کانونها، نشریات، هیأتهاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجویى ۱۵/۰۸/۱۳۸۲
[۹]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههاى استان همدان ۱۷/۰۴/۱۳۸۳
* این یادداشت در پیش شماره اول «هفته نامه دانشجویان» منتشر شده است.
* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
غیرخودیها را بیشتر بشناسیم
۱٫ کسانی که محیط کشور را متشنج میکنند
- اگر نتواند تشنج عملى هم بهوجود آورد، محیط تشنج فکرى و ذهنى و بحرانسازى مصنوعى کند. این دستها، دستهاى خدومى نیستند؛ دستهاى خودیها نیستند؛ دستهاى بیگانه و دستهاى خائنند. [۱]
- چیزهایى که حاکى از حضور و پیوند مردم با دستگاهها و با دولت و با نظام است، سعى مىکنند اینها را کمرنگ کنند؛ خودیها مبادا این کار را بکنند؛ قلمها مبادا این کار را بکنند؛ مبادا حرفهایى را منعکس کنند که بدروغ نشانهى دلسردى باشد، تا شاید آن دلسردى روى کسى که این مطالب را مىخواند، تأثیر بگذارد و او را هم دلسرد بکند؛ این کارها به سود دشمن است. [۲]
۲٫ ایستادن در کنار سردهندگان شعار «دین منهای حکومت»
- عدهای اسم اسلام را مىخواهند و اسم اسلام را دوست مىدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادى به فقه اسلامى، به احکام اسلامى و به حاکمیت اسلامى ندارند. معتقد به همان روشهاى فردىاند.
- اینها دم از اصلاح مىزنند؛ گاهى دم از اسلام هم مىزنند؛ اما در کنار کسانى قرار مىگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار مىدهند و با آنها اظهار همبستگى مىکنند! گاهى دم از اسلام مىزنند، اما در کنار کسانى قرار مىگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامى، شعار سکولاریزم و حکومت منهاى دین و حکومت غیردینى و حکومت ضدّ دینى و لائیسم را مىدهند! پیداست که اینها نفوذیند. [۳]
۳٫ کسانی که حرف غیرخودیها را تکرار میکنند
- ما بیاییم با کسانى که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضهى با نظامند، روزبهروز مرزهاى خود را کمرنگ کنیم و دائما با خودیها به جان هم بیفتیم! این درست نیست.
- معناى غیر خودى این نیست که او نباید در این کشور زندگى کند؛ نه. غیر خودى هم زندگى کند؛ منتها معلوم شود که او با نظام میانهاى ندارد؛ براى اینکه او در مواردى منشأ اثر خواهد بود. مرز حفظ شود، حرف او تکرار نشود، کار او مورد تأیید قرار نگیرد. این اساس قضیه است. [۴]
۴٫ غریبهها در لباس خودی
«شعارهاى انقلاب را که پرچمهاى راهنما در راه اعتلاء و سربلندى و آبادانى این کشور است، گرامى بدارید و با همهى وجود از آن دفاع کنید و سهل انگارى نسبت به آن را از بیگانگانى که احیانا به لباس خودى در مىآیند و با زبان خودى سخن مىگویند، تحمل نکنید.» [۵]
* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
در طول تاریخ بشریت، انسان همواره مورد آزمایشهای الهی بوده است. هر دوره زمانی و هر جامعهای، آزمایشهای مخصوص به خود را داشت و دارد که به تناسب رشد فکری مردمان شامل حال آنان میشود تا بتوانند به مرتبه بالاتری از انسانیت صعود کنند. هر چه آزمایش و فتنه سختتری نصیب آن جامعه شود، پیشرفت معنوی بیشتری هم عاید کسانی که در آن امتحان موفق شدهاند، میگردد. اما آن کسانی که مردود شدهاند، به تناسب جایگاه و موقعیتی که در جامعه دارند دچار سقوط میشوند. [۱]
اینکه هر شخصی در جامعه بتواند تشخیص دهد که کدام خط فکری در صراط مستقیم نیست و کدام خط فکری (ولو با وجود اشتباهات) در صراط مستقیم است، یکی از نکاتی است که قطعا به قبولی در آزمایشات و فتنهها کمک میکند. ضمناً همواره باید توجه داشته باشیم که ممکن است افراد و جریانهایی دچار انحراف شوند و از مسیر اصلی حق جدا شوند.
در این یادداشت سعی شده است با استفاده از نظرات رهبر معظم انقلاب در دوران زعامت ایشان، راجع به جریانهای مختلف که در این صراط مستقیم هستند یا نیستند اطلاعات بیشتری کسب کنیم و بدانیم که چرا گروههایی در صراط مستقیم بودند ولی بعدها منحرف شدند و همچنین وظیفه ما در قبال هر کدام از آنها چیست.
خودی و غیرخودی
«خودی» و «غیرخودی» یکی از کلیدواژگان مهم رهبر معظم انقلاب است که میتوانیم برای شناختن کسانی که در صراط مستقیم هستند و یا کسانی که نیستند، استفاده کنیم. سعی کردهایم در ذیل معرفی شاخصهای خودی و غیرخودی، صفاتی که شامل این افراد میشوند و معیارهای تشخیص آن صفات را بگنجانیم. قبل از ورود به بحث، یک تعریف کلی از «خودی» و «غیرخودی» و لزوم شناخت آن، ضروری به نظر میرسد.
کتابی که پیش رو دارید، گزیدهای از سخنان رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنهای در تبیین مفهوم و شاخصهای اصولگرایی از ابتدای زعامت ایشان تا کنون میباشد که ذیل ۳ عنوان شاخص ارائه شده است:
۱٫ اصولگرایی متکی بر منطق، آزادی و استقلال است
۲٫ شاخصهای اصولگرایی
۳٫ آیا اصولگرایی یک حزب است؟
کتاب را میتوانید از سایت ندای انقلاب و اینجا دانلود نمایید.
حق نعمت نتوان کرد ادا، رحمان را که عطا کرده به ما آینه قرآن را
تربیت یافته مکتب وحی نبویست قوت مدحت او نیست مدیحهخوان را
آسمانها و زمین روشنی از او دارند عرشیان خیره شوند این شجر رخشان را
بهجت قلب نبی کوثر جوشان رسول عطر سیبی که معطر بکند رضوان را
در عبادات نبی، وقت مناجات علی افق معرفتش خیره کند انسان را
کیست آزادهتر از بانوی تقوی و عفاف که شکوهش شکند شاکله شیطان را
مرحم زخم پدر بود به پیکار احد باید از فاطمه آموخت چنین عرفان را
معجز فاطمه آن نیست که با دست دعا رد طوفان کند و حکم کند باران را
معجز فاطمه آن است که با تیغ بیان خوب منکوب کند سلطنت طغیان را
هست روشنگری فاطمه اعجاز بزرگ نیست داعیه انکار چنین رجحان را
بندگی کرد خدا را به همه ابعادش او که آموخت به ما بندگی منان را
مادر ما نه فقط شیعگی آموخت به ما بهر این شیعه شدن داد به ما امکان را
قدر کوثر نکند درک، مگر همتایش جز علی شرح نشاید که کند برهان را
وصف صدیقه کجا و سخن ناقص من واگذارید به ابرار چنین میدان را
بهتر آن است دم از خطبه جانانه زنیم تا که تطهیر کند بارش کوثر، جان را
کیست تا فهم کند درد و غم پنهان را یا که مرحم بنهد زخم دل سوزان را
همه دیدند که برخواست به عزم مسجد انسیه همره خود خواند بسی نسوان را
خاطر شهر پر از خاطره احمد شد تا که انداخت ردا قامت نور افشان را
تا لبش خطبه به نام ازلی کرد شروع ملک از هر سخنش برد دُر غلتان را
جان فدای کلماتش که به شیوایی محض اول خطبه کند حمد و ثنا سبحان را
سخنانش به فصاحت همه پیغمبروار اینچنین کرد تصرف دل هر انسان را
ایها الناس! بدانید که من فاطمهام که خدا داده به ما عزت جاویدان را
جاهلیت چه شد از یاد شما شد، مردم! پشت کردید چرا قافله رضوان را
ای غدیر آمدگان! قصه بیعت باقی است با چه عذری بشکستید چنان پیمان را
چه شد آن روحیۀ رزم و سلحشوریتان نام و نان برده مگر از دلتان فرقان را
با شمایم! مگر این آیه فراموش شده که اولوالامر سزاوار بود فرمان را
نه علی بود که با فتنه گران میجنگید؟ تا فراگیر نبینید دگر طوفان را؟
من به تکلیف الهیام عمل خواهم کرد میکشم باز بر این فتنه، خط بطلان را
به شکوهش، به جلالش، به قیامش سوگند خطبهاش ریخت به هم دایره امکان را
باز تجدید کنم مطلع این عنوان را بازخوانی کنم این دفتر و این دیوان را
راستی فاطمه از ما چه توقع دارد؟ نقش ما چیست در این خطبه، بدانیم آن را
نه، روا نیست که از فاطمه گوئیم ولی درد او را نشناسیم و غم دوران را
ذاکران! این همه اندوه به عالم اما واژههامان همه گفتند فقط هجران را
شاعران! از خط و خال این همه گفتیم ولی شعر امروز نزیبد مژه و مژگان را
قلم امر به معروف بگیریم به دست مگر از جامعه بیدار کند وجدان را
بیش از اینها نشویم از شهدا جا مانده درد امروز بصیرت طلبد درمان را
شیعه فرزند زمان است خدا میداند برنتابد ستم کفر و تب کفران را
شعر بیداری اسلامی امروز این است: امت فاطمه! دریاب مسلمانان را
هست آزادی بحرین، چنان خرمشهر کیست رزمنده جانباز چنین میدان را
ای خوش آن نغمه که آهنگ جهانآرا بود خیز، سربند ببندیم همه گردان را
به خدا وعده پیروزی مولا حتمی است شیعه تا قلب اروپا ببرد طوفان را
باز هم میکده عشق به پا خواهد شد ساقی از جام ولا جرعه دهد رندان را
باز هم سفرهای از کرب و بلا پهن شود شهد شیرین شهادت رسد این عطشان را
مادر! امروز دلم یاد شهیدان کرده است یاد آن طایفۀ پیش خدا مهمان را
دوستانم همه رفتند و نبردند مرا چه کنم من؟ چه کنم این غم بیپایان را؟
جای شکر است خدا را ز دم روح الله که سپرده به مسیحا نفسی بستان را
رهبر نهضت ما شکر خدا زهرایی است نفس نافذ او اوج دهد ایمان را
پسر فاطمه هم ارث بَرَد از مادر روح امید دمد مملکت سلمان را
بس جوادی و حسینی است ولی نعمت ما به رضا میسپرد سال به سال ایران را
بیولایش نکند دم ز عدالت بزنیم دست، هیهات، رهانیم چنین دامان را
ما همه گوش به فرمان تو هستیم علی بیقراریم نثار تو کنیم این جان را
دست زهراست نگهدار علمداری تو تا به مهدی برسانی عَلم قرآن را
ای فروزندهتر از تابش خورشید، رُخت جلوه کن بر من و بگشای لب خندان را
* شعری که شاعر اهل بیت (ع)، حاج محمود ژولیده، در حضور رهبر معظم انقلاب در سوم خرداد ۹۰ خواند.