آیا فضاهای ارتباطی و اجتماعی اینترنت فرهنگ دارند؟ ویژگیهای آنها چیست؟ آیا نظامهای ارزشی فرهنگی ملی یا قومی بر فضای مجازی حاکمند؟ هدف مقاله حاضر معرفی و بررسی رویکردهای نظری اخیر در خصوص توصیف و یافتن خاستگاههای یک فرهنگ مجازی است. همچنین این مقاله به بررسی تأثیر فرهنگهای دینی، قومی، ملی و غیره بر فرهنگهای فضای مجازی پرداخته و چارچوبهای نظری مربوط را برای تفکر در مورد فرهنگ در اینترنت ارائه میدهد. سپس به یکی از مهمترین فضاهای ارتباطی امروز جهان یعنی شبکههای اجتماعی پرداختهام و پس از معرفی چیستی شبکههای اجتماعی، مطالبی را راجع به چگونگی رشد این شبکهها بازگو کردهام. در پایان نیز سعی کردهام مواردی را در مورد مدیریت فرهنگی در جامعه اسلامی و تطبیق آن با مدیریت فرهنگی شبکههای اجتماعی در اختیار خوانندگان قرار دهم. امید آنکه اساتید محترم، من را در این امر با پیشنهادات و انتقادات خود یاری دهند.
واژههای کلیدی:
فرهنگ، فضای مجازی، اینترنت، شبکههای اجتماعی، فرهنگ دینی و ملی، مدیریت فرهنگی.
متن کامل مقاله را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
--------------------------------
* این مقاله در شماره نخست ماهنامه علمی تخصصی مدیریت رسانه بازنشر شده است.
واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی جهان امروز دستخوش تغییر شدهاند. اگر زمانی صاحبان قدرت با زور اسلحه و سر نیزه و توپ و تفنگ دیگران را به تبعیت وادار میکردند، امروز پایدارترین و موثرترین و کمهزینهترین راه اعمال نفود، تغییر منشها و نگرشهای افراد است؛ این موضوع در رفتار نوین قدرتهای بزرگ جهان و استعمارگران دیروز مبنی بر فتح قلوب مردم و غارت منابع آنها بدون مقاومت مردم آن کشور کاملا مشهود است. یکی از استراتژیستهای آمریکایی در خصوص دکترین جدید امنیت ملی این کشور گفته بود: «اگر مردم کشورهای هدف را به خوردن مک دونالد، پوشیدن لباس جین، خوردن کوکاکولا، گوش کردن جاز و نگاه کردن به فیلمهای هالیوود وادار کنیم، بدون لشکرکشی میتوانیم آنها را ساکنان ایالت جدید خود به حساب آوریم.»
در قشونکشی میان موساییان و ساحران، این جادوگران تجملآفرینند که میتوانند میان حقیقت و شبه حقیقت تشکیک ایجاد کنند و ضمیر جامعه را به سوی باورهای غلط سوق دهند. تا جایی که ممکن است برخی از افراد جامعه به جای انجام وظیفه در این جهان زودگذر به ابزار دنیایی و ثروت آن دلخوش کرده و ثروت دنیا را پایان همه چیز بدانند.
مهندسی فرهنگی که ذاتی درایتمند دارد میکوشد تا با شناسایی مهاجمان فرهنگی در مقابل باورهای غلط آنها بایستد و اگر موارد خوبی دیده میشد آنها را وارد فرهنگ کند! البته که تدابیر اندیشیده شده باید از جنس فرهنگ باشد.
مهندسی فرهنگی رویکردی کاملا مفهومی، تخصصی، زیرساختی و در عین حال عملیاتی است. همین ویژگیها است که فرهنگ را متفاوت و غالب بر سایر عرصهها ساخته است و به همین خاطر است که میگویند علاج ناهنجاری فرهنگی، درمان فرهنگی، علاج ناهنجاری اجتماعی درمان فرهنگی و حتی علاج ناهنجاری سیاسی نیز درمان فرهنگی است. مهندسی فرهنگی یعنی پاسخ خلاقانه به چالشهای موجود در همه ابعاد توسعه کشور. مدیریت فرهنگی نیز باید در اختیار کسانی باشد که بر هندسه فرهنگی جامعه، ابزارهای نوین و روشهای کار آمد و بهنگام آن مسلط باشند. در غیر اینصورت حتی اگر طراحی مهندسی فرهنگی ما ایده آل باشد، بنای آن را سست و لرزان اجرا خواهند کرد.
محیط اجتماعی فرهنگ بیشتر یک محیط واقعی است تا ایدهآل و آرمانی. لذا مدیریت فرهنگی باید عملیاتی باشد نه دستوری. مدیر فرهنگی بیشتر باید در صحنه فرهنگ باشد تا پشت صحنه آن.
از طرفی مهندسی فرهنگی یک مقوله نسبی است، به این معنی که مهمتر از آمارهای کمی، این کیفیت رفتار فرهنگی است که نسبت موفقیت آن را مشخص میکند. در عین حال باید توجه کرد که فضای فرهنگی جامعه فضایی سیال و انعطافپذیر است نه یک سیستم صرفا مکانیکی .
معنی مهندسی فرهنگی، اصلاح هندسه فرهنگ در نظام حاکمیتی است، نه ایجاد یک سیستم یکپارچه و واحد فرهنگی. به عبارتی مهندسی فرهنگی نیاز به یک اتاق فرمان دارد اما میتواند و باید از صدها و بلکه هزاران اتاق فکر و ابزارهای عملی متنوع برخوردار باشد. زیرا فرهنگ بیشتر از آنکه در اختیار حاکمیت باشد، به وسیله جامعه ساخته میشود.
در مهیا کردن بسترها و ابزار لازم و نوین و بهرهگیری از تشکلهای فرهنگی – مردمی و حمایت از آنها در چارچوب نظام فرهنگی طراحی شده (که باید مورد اجماع ارکان فرهنگی جامعه نیز باشد) ضروری است. در مهندسی فرهنگی مردم باید متصدی اصلی فرهنگ باشند.
خاستگاه مهندسی فرهنگی، سنتها و آرمانها، رویکرد آن افقهای تازه و ابزار و روشهای آن مدرن است. تنها در چنین وضعی است که محصول مدیریت فرهنگی جامعه پیشرفته همراه با معنویت، فضیلت و اخلاق خواهد بود.
مهمترین اولویت مهندسی فرهنگی باید احاطه فرهنگ بر حوزه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باشد. ما بدون فرهنگ نمیدانیم چه هستیم. انسان هرگز منقطع از فرهنگ نیست و فهم ما تابعی از فرهنگ ماست.