از لبان یا صنم پر میکشد تا یا صمد بت پرستی که ز بوی عشق میگیرد مدد
مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب و بد
از تمام خانههایی که گدا را میخرند من فقط پشت در این خانه را هستم بلد
نیست از نام علی نامی بلند آوازهتر نیست فرقی بین او با قل هوالله احد
ما علی گفتیم اما مرتضی وقت نَبَرد ذوالفقارش را به جز با ذکر یا زهرا نزد
هر که از عشق علیِ مرتضی دم میزند حق به نامش سر در فردوس پرچم میزند
هر کسی پای تو را بوسید آقا میشود چشمهای که پای تو جوشید دریا میشود
از نگاهی که به سلمان میکنی پیداست که کافر دین با نفسهای تو منّا میشود
فرق بین شاه و رعیت نیست در فیض ظهور هر که میآید در ایوان نجف جا میشود
خوش به حال امتی که طبق گفتار نبی مرتضی در خانه آن قوم بابا میشود
ما و احسان قدیمت یا صراط المستقیم اهدنا سوی حریمت یا صراط المستقیم
از رطوبتهای چشمان تو شبنم شد درست شبنم افتاد و زمین گُل گشت و آدم شد درست
نوح را نجار کرد عشق علی و بعد از آن بهر قوم نوح یک کشتی محکم شد درست
رد نعلین علی را دید رویش پا کشید تا که زیر پای اسماعیل زمزم شد درست
اسم اعظم بود و در عیسی تجلی کرد و بعد آن دم احیاگر عیسیبنمریم شد درست
آنقدر خرمای کال از دکه تمار برد تا که آخر کار و بار دخل میثم شد درست
در غدیر خم پیمبر چند ساعت داد زد آی مردم با ولایت دین خاتم شد درست
ای که نامت خورده روی تارک دنیا علی منصب شاهی مبارک باد بخ ٍ یا علی
ساقی امشب میگساریها به نَسلَت منجر است چون به جای کاسه لبهایم کنار کوثر است
جرعه نوشم کن، خرابم کن، بیندازم ز پا زانویم پیش شما افتاده باشد بهتر است
چند تا رکعت رکوعت را بیفزا، پشت در در میان سائلان دعوا سر انگشتر است
عرش را در زیر پا داری وگرنه کِی کسی جای پاهایش به روی شانه پیغمبر است
سرزده کافیست تا که عازم میدان شوی تار و مار رقص شمشیر تو صدها لشگر است
از دم تیغت گذر کردند سرها بیشمار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ای سر تو یک سر و گردن سر از سردارها ای به امید تماشایت همه بازارها
پیش ما بیچارهها سر کردن از نقص تو نیست تو گل باغ ولایی ما کنار خارها
مادران از کودکی دادند یاد بچهها با علی باش و مشو دل ناگَران کارها
ای مدار خانهات کهف الوری اذنم بده همچو سگ زانو زنم پای شیار غارها
تو همین که فاطمه باشد کنارت کافی است میروند از دور تو بعد پیمبر یارها
بعد پیغمبر تویی با خانهای که سوخته با غم زهرا و آن دردانهای که سوخته
مانده جای غزوههای سخت و سنگین بر تنت سر به زیر آورده با تیغ نگاهت دشمنت
آخر ای مولا تو را با ضربههایت بنگریم یا به آن اطفال بی بابا سواری دادنت
آن مدالی که غدیر انداختی را بنگریم یا طنابی که میافتد به دور دست و گردنت
آنقدر طولی نینجامید تو را لبخندها زود میآید زمان وای زهرا گفتنت
همسرت را پیش چشمان تو آتش میزنند اصلا ای آقا روز عید لال باشم بهتر است
* این شعر در عید غدیر سال 90 توسط حاج منصور خوانده شده است.
* منبع: سایت دوستداران حاج منصور ارضی
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.