زندگی بی مبارزه ممکن نیست
کجا هستند کسانی که خیال میکنند میتوانند بر روی زمین قدم بگذارند، 50، 70، 100 و یا سالهای بیشتری زندگی کنند و بخورند و بخوابند و زندگی را در کمال صلح و صفا و آسایش و خالی از هر نوع مبارزه به سر برند؟ چه رویایی! از این رویا بیدارشان کنید.
همان کسی که به نظر شما صبح تا ساعت 9 و 10 در منزل استراحت میکند، بعد اگر دلش خواست به دنبال کاری میرود و اگر نخواست نمیرود و اگر رفت ظهر سر وقت به منزل برمیگردد، بعدازظهر استراحتش به موقع است، در وجود همان شخص یک جنگ درونی برپاست که ما نمیبینیم. خوب در سیمای او دقت کنید؛ هرگز شادمانی و نشاط یک مرد مبارز مجاهد را در او نمیبینید. مردهای است که راه میرود و غذا میخورد. مرده و بینشاط است. در درون او یک جنگ مدام و پیکار همیشگی که به آن مأنوس شده و عادت کرده برپا است و شاید خود او هم از آن غافل است. خیال میکند از جنگ و مبارزه در امان مانده، ولی همواره با خود در جنگ و جدال است که چرا ساکت و بیحرکت نشستهام؟ چرا از دیگران عقب ماندهام؟ چرا هیچ جا از من نام و نشانی نیست؟ این زندگی بیثمر چه سودی برای من دارد؟ چرا در من نشاط و شور و حرارت نیست؟ ساعات تنآسایی را غالبا با این چون و چراها به سر میبرد. بله، زندگی بی مبارزه ممکن نیست.
ناموس مبارزه در زندگی فرد و جامعه امری اجتنابناپذیر است. در برابر این قانون این ضرورت و این جبر خارجی، جبری که قلم تقدیر بر انسان نوشته، چارهای نیست جز اینکه از انواع مختلف مبارزه، آنی را که بهتر و سودمندتر است را انتخاب کنیم. به پیکار و مبارزه تن در دهیم، اما مبارزهای شریف، مبارزهای پیروز و سودمند و مهیج. مبارزهای زنده، مبارزهای استوار در راه هدفی عالیقدر.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.