هفت سال پیش، درجه اهمیت دهه چهارم زندگی را بالا بردم به دلایل مختلف. همانطور که پیش بینی میکردم تلاطم، آزمون و خطا، غرور و امثالهم در این دهه کمتر وجود دارد اما چیزی که فکرش را نمیکردم این بود که آزمایشها به جای نقاط سطحی، این بار در عمق و در محورهای اصلی ضعف و قوت اتفاق میافتد.
گاهی اوقات شکست برای تجربهاندوزی و پیدا کردن راه موفقیت لازم است. بعضی وقتها لازم است اتفاقاتی بیفتد تا انسان به ضعفهای درونی خود پی ببرد و تربیت شود؛ اصلا خدا برای همین به خودش «رب» گفته است و همه این صفات خداست که انسان را همیشه امیدوار نگه میدارد.
تلقی من از یک سال گذشته، با وجود همه سختیها و پرکاریها و اضطرابها و ناراحتیهایش، یک سال شیرین است. یک سالی که حس میکنم قدم «هفت از ده» این دهه را پرثمر کرده و توشه کافی برای سه قدم بعدی اندوخته. به قول دوست بزرگواری، کارگردان خداست و ما فقط نهایتا بازیگریم. کارگردانی خدا در شناخت اطرافیانم و لطف او در ایجاد محبت بین بندگانش، دوستان ناب و زلالی را نصیبم کرد که نسیم رحمت حق هستند.
تا ۴۰ سالگی اگر زنده باشم، ۱۰۹۴ روز دیگر زمان دارم. ۱۰۹۴ روزی که باید نسبت به روز قبل متفاوت و بهتر شوند؛ و چقدر خود طی کردن این مسیر دلنشین است.
مشغول مطالعه کتابی هستم تحت عنوان «کاربردهای راهبردی فناوری اجتماعی» که توسط انتشارات کمبریج در سال ۲۰۱۱ منتشر شده. در صفحه ۴۷ این کتاب به پژوهشی از دیپائولو و همکاران اشاره میکند که در سال ۱۹۹۶ انجام شده است و نتیجه آن چنین است:
اکثر مردم یک یا دو بار در روز در تعاملات خود دروغ میگویند. اگر چه اکثر دروغها به طور خاص خودخواهانه هستند، اما به ندرت به سود مالی یا فیزیکی اشاره دارند بلکه مزایای نامشهودی مانند عزت نفس یا ارتقای موقعیت اجتماعی دارند.
تقریبا به همان اندازه، دروغهایی هستند که به طور خاص به نفع فردی است که فریب میخورد؛ معمولا برای جلوگیری از آسیب رساندن به احساسات او.
در هر دو مورد، اکثر مردم دروغ میگویند. یعنی برای بزرگنمایی احساسات مثبت خود و اجتناب از ابراز احساسات منفی دروغ میگویند.
دروغها به آمادگی شناختی کمی نیاز دارند و دروغگوها عموما نسبت به افشای دروغهایشان کمترین اضطراب را احساس میکنند علیرغم این واقعیت که بیشتر دروغها، به صورت آشکار نادرست هستند تا اینکه مفاهیم گمراهکننده و ظریف باشند!
- نویسنده کتاب پس از اشاره به این پژوهش، بیان میکند که دروغها بیضرر نیستند و علاوه بر ناراحتی دو اثر مهم دیگر دارند: یکی اینکه صمیمیت را کم میکنند و دیگر اینکه معناداری رابطه را زیر سوال میبرند.
* نظر شما چیست؟ تمایل دارید حتی اگر به نفعتان باشد دروغ بشنوید؟ اگر دروغی شنیدید میتوانید رابطه معنادار یا صمیمی را حفظ کنید؟
وقتی زمستان سه سال پیش با محمدرضا شرفی خبوشان نام «صاد» را برای نشر انتخاب کردیم، نمیدانستیم که چه روزهایی در انتظار است. صاد حرف مقطعهای است که در تفسیر اشاره شده است نام چشمهای است در عرش خدا و البته یکی از حروف الفبای فارسی. میخواستیم ناممان هم اسلامی باشد و هم ایرانی. با همفکری و کمک و حمایت دوستانی چون سیدمیثم سیدصالحی و یاسر جلالی میخواستیم کسبوکاری راه بیندازیم در عرصه محتوای عمیق که به مرور زمان خودگردان شود و بتوانیم سرمایه اولیه را برگردانیم.
میرشمسالدین فلاح هاشمی، محمدرضا شرفی خبوشان، مرضیه مرادی، بهزاد جامه بزرگ، رامبد خانلری در عرصه محتوایی توانستند اتفاقات خوبی در جذب و تولید آثار ممتاز و خوب رقم بزنند. همکاران دیگر در بخش اجرایی و بازاریابی تمام تلاش خود را کردند که تیم محتوایی بتواند راحتتر کار کند و دیده شود.
نشر صاد توانست در ۲ سال و نیم، ۳۲۰ محصول تولید کند. ۶۰ رماننویس کشف کند و پرورش دهد و آثار آنان را منتشر کند، ۸ ویراستار جدید تربیت کند، ۵ کتابش را به زبانهای دیگر ترجمه کند و در ترکیه و پاکستان و لبنان منتشر کند. در نشرسرای خودنویس یک شبکه ۷ هزار نفره تولید کننده محتوا ساخته شد و در نشر صوتی قناری، کتب صوتی و پادکستهای خوبی تولید شد. به فضل خدا برای اولین بار یک نشر نوپا توانست در دو سال اول در بیش از ۲۰ رشته مختلف در جوایز ملی، نامزد شود و ۷ جایزه ببرد یا شایسته تقدیر شود.
همه این موفقیتها در شرایطی رقم خورد که مشکلات زیادی داشتیم. هنوز به تأسیس رسمی نرسیده بودیم و مشغول تکمیل تیم بودیم که کرونا آمد؛ یک شوک جدی به همه کسبوکارها وارد شد. دو ماه از تأسیس رسمی گذشته بود که قیمت ارز دو برابر شد و شوک دوم به برنامهریزی ما وارد شد. همینطور مشکلات دیگری در محیط به وجود آمد که عددهای غیرقابل پیشبینی ما که ۱۰ درصد کل هزینهها بود، جبران کننده این همه اتفاقات پیشبینی نشده نبود اما با همه این مسائل اقتصادی، اتفاقات خوبی در حوزه محتوایی افتاد.
نشر صاد به من و دوستانم در نشر صاد این درس را داشت که در سختترین شرایط میتوان با اراده و عزم راسخ، با همدلی و تواضع، با خلاقیت و کیفیت مسیر را پیمود و اتفاقات بزرگی رقم زد.
حتما در این مسیر خطا و اشتباه داشتیم که عذرخواهم و به جز طلب حلالیت از همه، خواهان دعای خیرتان هستم.
میدونستید روی خورشید هر چقدر آب بریزیم، اونو نه تنها خاموش نمیکنه بلکه به جرم اون هم اضافه میکنه؟ چون ذخایر اکسیژن و هیدروژن خورشید رو افزایش میده.
دلایلش مفصله که الان مدنظرم نیست.
از طبیعت باید درس بگیریم. ما فکر میکنیم یه کارهایی دردهای ما رو تسکین میده ولی در واقع داره دردمون رو بیشتر میکنه.
باز دلایلش مفصله اما هر کسی خودش میتونه در درون خودش پیدا کنه.
باغبان، طبیعت را آنگونه که هست نمیپذیرد، البته که قوانین و سنتهای رشد باغ را میداند و در نظر میگیرد.
او عاشق باغ است و نقش جدیدی به عهده میگیرد که با مهارتهای جدید و وظایف جدید تعریف میشود.
یک باغ نمیتواند خود را حفظ کند ولی باغبان میتواند با فکر، علاقه و تلاش آن را رشد دهد.