پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۰۷ مطلب با موضوع «نقل قول» ثبت شده است

نقل قول نقل قول

ستاریت حق مانع از غیور بودن او نیست

پس ای عزیز، بیدار شو و پنبه غفلت را از گوش بیرون کن و خواب غفلت را بر چشم خود حرام نما، و بدان که تو را خدای تعالی برای خود آفریده. چنانچه در حدیث قدسی می‌فرماید: «یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی.» یعنی «ای پسر آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خود آفریدم.» و قلب تو را منزلگاه خود قرار داده. تو و قلب تو یکی از نوامیس الهیه هستید، حق تعالی غیور است نسبت به ناموس خود، این قدر پرده‌دری مکن به ناموس حق تعالی، دست درازی را روا مدار. بترس از غیرت حق تعالی که تو را در این عالم همچنان رسوا کند که هر چی خواهی اصلاح کنی نتوانی. تو در ملکوت خود در حضور حضرات ملائکه و انبیاء عظام پرده ناموس الهی را پاره می‌کنی، و اخلاق فاضله را که به واسطه آن‌ها، اولیا تشبه به حق پیدا می‌کنند، تسلیم غیر حق می‌کنی و قلب خود را به دشمن حق می‌دهی و شرک می‌ورزی در باطن ملکوت خود، بترس از آن‌که حق تعالی علاوه بر آن‌که ناموس ملکوت تو را پاره کند و تو را پیش انبیاء عظام و ملائکه مقربین مفتضح و رسوا کند، در همین عالم تو را مفتضح کند و مبتلا کند به فضیحتی که جبران‌پذیر نباشد و پاره شدن عصمتی که وصله‌بردار نباشد. حق تعالی «ستار» است ولی «غیور» هم هست، «ارحم الراحمین» است ولی «اشد المعاقبین» هم هست. ستر می‌فرماید تا وقتی از حد نگذرد. ممکن است خدای نخواسته این کار بزرگ و این رسوایی ناهنجار غیرت را بر ستر غلبه دهد، چنانچه در حدیث شریف شنیدی.

پس قدری به خود آی و رجوع به خدا کن و بازگشت به سوی او نما، که خدای تعالی رحیم است و پی بهانه می‌گردد برای رحمت. اگر رجوع کردی، به غفران خود ستر می‌فرماید عیوب گذشته را و نمی‌گذارد کسی بر آن مطلع شود و تو را صاحب فضیلت می‌کند و اخلاق کریمه را در تو جلوه می‌دهد و تو را مرآت صفات خود می‌فرماید و اراده تو را در عالم کارکن می‌فرماید، چنان‌چه اراده خود (او) در همه عوالم نافذ است، چنان‌چه (در) حدیثی منقول است که وقتی که اهل بهشت قرار گرفتند، نامه‌ای از جانب حق تعالی برای آن‌ها می‌آید که مضمونش این است: «از جانب زنده پاینده‌ای که نمی‌میرد به سوی زنده پاینده‌ای که نمی‌میرد. من هر چه را می‌خواهم موجود شود به او می‌گویم باش، پس موجود می‌شود، تو را هم امروز قرار دادم که هر چه را می‌خواهی بشود امر کن، می‌شود.» تو خودخواهی این قدر نداشته باش، تو اراده خود را تسلیم حق کن، ذات مقدس هم تو را مظهر اراده خود می‌فرماید، تو را متصرف در امور خود قرار می‌دهد، مملکت ایجاد را در آخرت در تحت قدرت تو قرار می‌دهد. و این غیر تفویض محال باطل است، چنان‌چه در محل خود معلوم است.

 

چهل حدیث، صفحه 46 و 46

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

دعا، باب مراوده با دوست

اهل معرفت گویند: دعا بر سه گونه است:

یکى، دعاى از روى استعجال، و آن دعاى عامه است. اینان چون اسیر مقاصد نفسانیه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از آنها فوت شود.

دیگر، دعاى از روى احتمال، و این دعاى ارباب حکمت است. اینان نیز پابند مقاصد خویشند و احتمال مى دهند دعا در جریان امور قضائى دخالت داشته باشد و قضاى حق تعالى مقید به دعا باشد؛ از این جهت دعا کنند.

سوم، دعاى از روى امتثال است، و این دعاى اصحاب معارف است. آنان از اسارت نفس بیرون آمدند، و براى آمال نفسانیه و لذات خویشتن لب به دعا نگشایند.

من گروهی می‌شناسم ز اولیا           که زبانشان بسته باشد از دعا

اینان دعا را براى امتثال امر خدا مى‌کنند. چون دعا خلوت با حق و مخاطبه با محبوب مطلق است، قیام به آن کنند.

حقا که انسان اگر به نور معرفت قلبش منور باشد و مانند ما اسیر سلسله‌هاى شهوات و زندان طبیعت نباشد، هرگز مخاطبه با حق تعالى و توجه و ذکر او را وسیله چیز دیگر قرار نمى‌دهد.

اولیاء خدا نظرشان به دعا انقطاع به حق تعالى است، و او و مذاکره و خلوت با او را وسیله خودپرستى و خودخواهى نمى‌کنند؛ بلکه هر چه بخواهند براى آن است که باب مراوده با دوست را مفتوح کنند.

در دل دوست به هر حیله رهى باید کرد

ما اسیران نفس و شهوت، خدا را براى خرما مى‌خواهیم، و دوست مطلق را فداى لذات نفسانیه مى‌کنیم. و این از بزرگترین خطاها است که اگر دل ما حظى از معرفت داشت و جلوه‌اى از محبت در آن حاصل بود، باید از خجلت بمیریم، و سر شرمسارى را تا قیامت بر زیر افکنیم. آنان اگر چیزى بخواهند، چون کرامت دوست است، مى‌خواهند.

 

شرح حدیث جنود عقل و جهل، صفحه 363

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

چگونه امر به معروف اثر می‌کند؟

در باب امر به معروف و نهى از منکر، یکى از مهمّات، همین رفق نمودن و مدارا کردن است. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبى را با شدّت و عنف بخواهد جلوگیرى کند، کارش از معصیت کوچک به معاصى بزرگ یا به ردّه و کفر منتهى شود، در ذائقه انسان امر و نهى تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک مى‌کند. آمر به معروف و ناهى از منکر باید این تلخى و ناگوارى را با شیرینى بیان و رفق و مدارا و حسن خلق، جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت معصیت کار را نرم و رام نماید.

 

شرح حدیث جنود عقل و جهل، صفحه 317

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

نقل قول نقل قول

مَثَل درخت

حبیبا! لختى از خواب گران برخیز، و راه و رسم عاشقان درگاه را برگیر، و دست و رویى از این عالم ظلمت و کدورت و شیطانیّت شستشو کن، و پا به کوى دوستان نه، بلکه به سوى کوى دوست حرکتى کن.

عزیزا! این چند روز مهلت الهى عن قریب به سر آید، و ما را-خواهى نخواهى-خواهند از این دنیا برد، پس اگر با اختیار بر وى روح و ریحان است و کرامات خدا، و اگر با زور و سختى ببرند، نزع است و صعق است و فشار است و ظلمت و کدورت.

مثل ما در این دنیا، مثل درختى است که ریشه به زمین بند نموده، هر چه نورس باشد، زودتر و سهلتر ریشۀ آن بیرون آید. و فی المثل اگر درخت احساس درد و سختى مى‌کرد، هر چه ریشه آن کمتر و سست‌تر بود، درد و سختى کمتر بود. نو نهالى را که تازه پنجه به زمین بند کرده، با زور کمى تمام ریشه‌اش بى‌زحمت و فشار بیرون آید، ولى چون سالها بر آن گذشت، و ریشه‌هاى آن در اعماق زمین فرو رفت، و ریشه‌هاى اصلى و فرعى آن در باطن ارض پنجه افکند و محکم شد، در بیرون آوردن آن محتاج به تیشه و تبر شوند تا ریشه‌هاى او را قطع کنند و درهم شکنند. اکنون اگر درخت، احساس درد مى‌کرد در این کندن، بین این دو چقدر فرق بود! ریشه حبّ دنیا و نفس-که به منزلۀ ریشه اصلى است-و فروع آنها از حرص و طمع و حبّ زن و فرزند و مال و جاه و امثال آن تا در نفس، نورس و نو نهال است، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا کنند و ببرند، زحمتى ندارد، نه فشار عمّال موت و ملائکه اللّه را لازم دارد و نه فشار بر روح و روان انسانى واقع شود.

و اگر خداى نخواسته ریشه‌هاى آن در عالم طبیعت و دنیا محکم شد و پهن گردید و بسط پیدا کرد، بسط آن چون بسط ریشۀ درخت نیست، بلکه در تمام عالم طبیعت ریشه مى‌دواند.

 

شرح حدیث جنود عقل و جهل، صفحه 272

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

نقل قول نقل قول

صحراگردی، توکل نیست

و باید دانست که توکل، منافات با کسب ندارد، بلکه ترک کسب و تصرّف به علّت توکل، از نقصان است و جهل، زیرا که توکّل ترک اعتماد به اسباب است و رجوع اسباب است به مسبّب الاسباب، پس با وقوع در اسباب منافات ندارد. و اینکه بعضى گفته‌اند: یکى از درجات توکّل-که آن توکّل خاصّه است-این است که متوکّل در بیابانها بى‌زاد و راحله سیر کند و اعتماد به خدا کند براى تصحیح مقام توکّل، چنانچه از إبراهیم الخواصّ نقل کنند که حسین بن منصور او را ملاقات کرد که در بادیه سیر مى‌کند، پس احوال او را پرسید، گفت: در صحراهاى بى آب و علف سیر مى‌کنم که خود را امتحان کنم که آیا توکل به خدا دارم یا نه؟ حسین گفت: تو که عمر خود را در عمران باطن خود صرف مى‌کنى، پس چه وقت به فناء در توحید مى‌رسى؟! این دو مرد، جاهل به مقام توحید و توکّل بودند، زیرا که صحرا گردى و قلندرى را به مقام توکّل اشتباه کردند، و ترک سعى و از کار انداختن قوائى را که حق تعالى عنایت فرموده به خرج توحید و توکّل گذاشتند. و این از جهل به مقام توحید و توکل است، زیرا که حقیقت توحید، در یافتن آن است که تمام تصرّفات خلقى، حقّى است و رؤیت جمال جمیل حق در مرآت کثرت است. بلى، احتجاب به کثرت مخالف توحید است، و آن صحرا و غیر صحرا ندارد.

 

شرح حدیث جنود عقل و جهل، صفحه 214

نویسنده: امام خمینی (ره)