پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۴۹۷ مطلب با نشانه «یادداشت» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

در مورد اتفاقات جاری

- اینکه جمهوری اسلامی کاستی‌هایی دارد، دچار بی‌کفایتی‌هایی در برخی از زمینه‌ها هست، بعضا ریاکاران سمت‌های مهم و غیرمهم را به خود اختصاص داده‌اند، قابل انکار نیست و یکی از دلایل شرایط امروز است. فاصله قدرت بین مسئولین و مردم بخصوص در ۱۰ سال گذشته زیاد شده است؛ رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی به دلایل مختلف نتوانسته‌اند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم را جلب کنند؛ شرایط تحریم، اوضاع اقتصادی را خراب کرده است و منفعت‌طلبان با سودجویی توانسته‌اند تخلف‌های گسترده‌ای بکنند و دستگاه قضایی ما به دلیل عدم چابکی یا دلایل دیگر نتوانسته است به سرعت و با قدرت مقابله کند و از حجم نارضایتی مردم نسبت به بی‌عدالتی بکاهد.

اینکه دشمن سرمایه‌دار و پرقدرتی مقابل ماست و از این فاصله، نهایت بهره را می‌برد هم قابل انکار نیست. اما...

- من متخصص صنعت، اقتصاد، سیاست و قضا نیستم. من مدیریت رسانه خوانده‌ام و سال‌ها در عرصه فرهنگ و رسانه فعالیت کرده‌ام؛ شاید به همین دلیل این حوادث را از زاویه رسانه می‌بینم و شاید هم واقعا جنگ اصلی رسانه‌ای باشد. پس از این زاویه سخن می‌رانم؛ هر چند هر چقدر بخواهیم در این باره، از زاویه خاصی هم  بگوییم و بنویسیم حتما دچار «کاهش‌گرایی» می‌شویم و بسیاری از دلایل دیگر جا می‌ماند.

- وقتی می‌توان با یک اتفاق مانند فوت مهسا امینی، چنین جرقه‌ای ایجاد کرد که بخش قابل توجهی از مردم، سالها از محتوای سطحی استفاده کرده باشند. مردمی که واکنش‌های هیجانی، احساسی و در لحظه را به فکرورزی، بررسی و صبوری ترجیح می‌دهند و به این فکر نمی‌کنند که بعدش چه می‌شود.

سال‌ها دشمنان حقیقت در همه جای دنیا تلاش کرده‌اند که مصرف رسانه‌ای مردم را به سمت محتوای سطحی ببرند. چرا؟ چون وقتی محتوای سطحی مصرف می‌شود، مردم به جای فکرورزی، هیجانی می‌شوند و در لحظه، تصمیمات سطحی می‌گیرند. آنوقت صاحبان قدرت با رسانه‌های مؤثری که دارند، خودشان به جای مردم در لحظه حساس تصمیم می‌گیرند و افکار عمومی را آماده تصمیمات خودشان می‌کنند.

سواد رسانه‌ای در ایران طبق آخرین آمار سیزده درصد است. این یعنی محتوای سطحی روی ما اثر بیشتری می‌گذارد. از خودتان بپرسید: در یک سال گذشته روزی چند دقیقه در اینستاگرام بودید و روزی چند دقیقه کتاب یا مقاله می‌خواندید یا فیلم می‌دیدید؟ در اینستاگرام برای چه چیزی بیشتر وقت می‌گذاشتید؟ برای پیگیری خبرهای زرد فلان سلبریتی، دیدن ویدئوی کوتاه طنز، فلان خبر بدون تحلیل عمیق، مد و لباس و دکوراسیون؟ یا برای اینکه یاد بگیریم چطور انسان بهتری شویم و چطور زندگی بهتری داشته باشیم و چطور ارتباط بهتری با بقیه برقرار کنیم و ...

جمهوری اسلامی که منشأ آن یک انقلاب فرهنگی بود، برای ترویج محتوای عمیق کار جدی نکرد و شاید به دلیل اینکه می‌خواست حجم نارضایتی اقتصادی را کاهش دهد، سرگرمی‌های سطحی را در رسانه‌ها ترویج کرد؛ اندیشمندان و عالمان جامعه توجهی به این حوزه نکردند؛ مردم هم خودشان سرگرم بودند. اما دشمن بیدار بود و خواسته خود را پیگیری می‌کرد و کار می‌کرد تا اینکه این روزها با لگد دشمن بیدار شده‌ایم.

اینکه عملکرد جمهوری اسلامی در بعضی از حوزه‌ها متناسب با انتظار ما از آن نبوده است، دلیلی برای اینکه جمهوری اسلامی خوب نیست یا ضرورت ندارد یا نباید حفظش کرد، نیست. اتفاقا مردم ایران به انقلاب خود باور دارند و اختلاف بر سر آن است که شعارهای اصلی و اصیل انقلاب درست پاسداری نشده است. البته این کاستی‌ها نباید بزرگ‌نمایی شود و پیشرفت‌هایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه ایجاد کرده، قابل انکار نیست.

- از بحث دور نشوم و یک مثال رسانه‌ای بزنم:

اینکه رسانه‌های مختلف خارجی می‌گویند در بیانیه داعش برای قبول مسئولیت فاجعه تروریستی شاهچراغ، سی‌ام ربیع‌الاول است و اصلا روز سی‌ام نداشتیم پس کار جمهوری اسلامی است که دستپاچه آن را منتشر کرده، ناشی از همین عدم سواد رسانه‌ای است. من بحث تقویمی ندارم که ماه قمری چطور است و ماه دیده شده یا نشده، من سخن رسانه‌ای دارم. آیا دشمن نمی‌تواند همین نکته را به عمد در بیانیه گذاشته باشد و پس از آن با رسانه‌های قدرتمند خود به آتش آن بدمد تا اختلاف بین مردم را بیشتر کند و به ریش ما بخندد؟ در مورد سایر دلایل هم همین سوال مطرح است. گویا به سبک فیلم‌های دفاع مقدسی‌مان هنوز دشمن را یک سری آدم احمق هوسباز مست تصور می‌کنیم؛ اصلا اینطور نیست. دشمن باهوشی داریم که به پیشرفته‌ترین ابزارها و پیشرفته‌ترین نظریه‌های علوم انسانی مجهز است و برای کلمه به کلمه‌ای که در رسانه‌های قدرتمند و مؤثرش بیان می‌کند، قصد و عمد دارد.

- ما باید چه کنیم؟

حتما جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا سرمایه اجتماعی خود را از طریق مدارا، گفتگو، کاهش فاصله قدرت، خدمت‌رسانی در همه حوزه‌ها افزایش دهد. رسانه‌ها باید تلاش کنند، اعتماد بخشی از مردم را به خود برگردانند. اما ما مردم هم وظیفه‌ای داریم. ما نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را از بین نبردیم که باز هم به سبک حکمرانی دیکتاتوری، همه انتظارمان از دولت و حکومت باشد. ما مردم قدرت داریم و می‌توانیم خودمان باری از دوش کشور عزیزمان ایران برداریم.

معتقدم همیشه هر چیزی که بین مردم تفرقه و جدایی بیاندازد، به نفع ایران نیست. مردم عموما طرفدار عدالت هستند و آزادی اما تشخیص و مصداق آنها با هم متفاوت است؛ برای حل این اختلاف‌نظرها اگر راهی جز گفتگو با هم پیدا کنیم، همه ضرر کرده‌ایم. دوستی‌هایمان را گسترش دهیم و در گفتگوهایمان به جای تمسخر، فحاشی، جدل، برچسب‌زدن و امثالهم، دنبال پیدا کردن حقیقت باشیم. سعی کنیم هر خبر و تحلیلی و پیامی که می‌بینیم یا می‌شنویم را زود باور نکنیم، کمی فکر کنیم، با افراد مورد اطمینان‌مان مطرح کنیم و بعد در مورد آن قضاوت کنیم یا به دیگران منتقل کنیم. تلاش کنیم ساعت مطالعه‌مان را بالا ببریم و بدانیم در کدام کشور با چه شرایط تاریخی و جغرافیایی در حال زندگی هستیم و غرب و شرق هر کدام چه چیزی از جان ما می‌خواهند و چرا و چقدر؟

ما باید اول از همه خودمان به خودمان کمک کنیم و بعد چشم‌انتظار دیگران باشیم.

یادداشت شخصی

تولدت مبارک

سلام. تولدت مبارک. این سال‌ها خیلی تلاش کردم دوستم باشی. اولین ویژگی دوست بودن و دوست داشتن، شبیه شدن و همرنگی است. من سنخیتی با تو پیدا نکردم ولی آدم لاابالی و مست غریبه هم که سلام کند، ما رسم پاسخگویی داریم. 
چقدر این روزها تو را کم دارم. بودنِ یک عاشقِ عاقل چقدر راهگشاست. دورم از تو، می‌دانم. شبیه تو نشده‌ام، می‌دانم! به اندازه کافی تلاشم را نکرده‌ام، می‌دانم. 
انگار یاد گرفته‌ام که ادعاهای بزرگ کنم اما پای عمل که به میان می‌آید به جای عاشقِ عاقل  بودن، به میل و هوس و راحت‌طلبی و عافیت‌گزینی رفتار کنم. می‌بینی؟ درست نقطه مقابل تو که مثل کوه بودی مقابل همه این صفات. انگار با تو بیگانه‌تر شده‌ام تا آشنا. این خاصیت دنیاست، که هر چقدر مطالبه‌اش کنی، به مترسک‌های پوشالی دنیازده شبیه‌تر می‌شوی و از کسانی که بوی بهشت را قبل از رسیدن به بهشت استشمام می‌کنند دورتر! 
این همه بار که روی دوشم مانده، بار دنیاست. مثل اسب عصاری هر چقدر می‌روم همانجا هستم. ای کاش تو بودی و می‌شد با نورافکن‌هایی که روشن می‌کنی، راه را از چاه بشناسم. ای کاش بودی؟ مگر نیستی؟ هنوز کورم! باید چشمانم را باز کنم و ببینم؛ اینطور شاید امیدوارم باشم روزی نزد دلبرم، محبوبم!

تولدت مبارک شهید سیدمحمد حسینی بهشتی.

یادداشت شخصی

چه چیزی درست‌تره؟

- یه نفر به شما یه چاقو امانت میده. فردا میاد امانتش رو پس بگیره؛ به نظر شما باید چاقو رو بهش پس داد یا نه؟

طبیعتا جواب بله است و امانت‌داری کاری پسندیده.

* یه داده و اطلاعات بهتون اضافه میشه:

- شما متوجه می‌شید که کسی که چاقو رو به شما داده، میخواد چاقو رو پس بگیره و با همون چاقو بره یه مظلومی رو به قتل برسونه. شما هم هیچ راهی ندارید که به مظلوم اطلاع بدید که فرار کنه. آیا باید چاقو رو پس بدید؟

طبیعتا جواب خیر است و نجات جان مظلوم مهمتر از امانت‌داری!

* حالا یکی از بیرون می‌بینه شما امانت رو پس نمیدید؛ راجع بهتون قضاوت می‌کنه که شما آدم معتمدی نیستید.

+ در روابط اجتماعی بعضا بیش از این‌ها تزاحم داریم. بعضا هفت یا هشت یا حتی بیشتر امر پسندیده و ناپسندیده کنار هم قرار می‌گیرن و آدم باید در لحظه تصمیم بگیره و بهترین کار رو انجام بده. باید هم دانش خودمون رو زیاد کنیم و هم خودسازی کنیم.

++ این روزها که خبرهای جعلی و تحلیل‌های دروغین زیاده، هر چیزی رو به راحتی باور نکنیم. 

یادداشت معرفی کتاب و فیلم

معرفی کتاب | کتاب‌گرایی

«کتاب‌گرایی» نوشته جسیکا پرسمن در اواخر سال ۲۰۲۰ توسط انتشارات دانشگاه کلمبیا منتشر شده است. پرسمن در این کتاب می‌نویسد که در قرن ۲۱ نیز هنوز فرهنگ با کتاب ارتباط جدی دارد. او معتقد است در زمانی که صداهای زیادی برای پیش‌بینی مرگ چاپ به هم پیوسته‌اند، کتاب‌ها همچنان به شیوه‌های جدید و غیرمنتظره دوباره ظاهر می‌شوند. از تکثیر «شلفی‌ها» گرفته تا شلوارها و بالش‌های تزئینی چاپ شده با جلد کتاب‌های محبوب. کتاب‌ها همه جا هستند و فقط برای خواندن نیستند. نویسندگان با این روند روبرو شده‌اند: بسیاری از رمان‌های معاصر کتاب‌ها را به‌عنوان شخصیت‌های اصلی به تصویر می‌کشند یا جذابیت وسواسی برای کاغذ ارائه می‌کنند.

پرسمن در این کتاب می‌گوید کتاب در طول تاریخ قالب‌های گوناگونی را تجربه کرده است که چاپ یکی از انواع آن بوده است؛ کتاب از ابتدا به صورت چاپی نبوده که بخواهد به صورت چاپی بماند و آن چیزی که مهم است خود کتاب است. 

قبل از اینکه مطالعه کتاب را شروع کنم، فکر می‌کردم کتابی با این عنوان، باید در تقویت این ایده باشد که نوستالژی بوی کاغذ برای کتاب جذاب است و ... اما کتاب به اینگونه موارد نپرداخته و از عشق به کتاب در همه جا سخن رانده.

یادداشت شخصی

منزلگه انس

سالروز عروج تو به سمت معشوقت دوباره آمد. خودخواهم که این روز را هم گذاشته‌ام برای اینکه ببینم خودم چقدر به تو نزدیک شده‌ام؟ یا راه و رسم عاشقی همین مراقبه‌ها و حواس‌جمعی‌هاست؟ حواس جمع کجا بود که دیگر حتی رو ندارم بگویم:

سنگینی غمت به تغافل مرا فکند

لعنت به من اگر ز سرم وا کنم تو را

می‌ترسم بگویی که چقدر تغافل، چقدر غفلت، چقدر قصور، چقدر تقصیر! اما این ترس اگه برادر مرگ نباشد حتما حربه ابلیس است که می‌خواهد مرا از تو دور کند. مگر آدم عاشق عاقل از کریم می‌ترسد؟‌ اصلا مگر ترس در حضور تو معنی دارد خداوندگار کَرَم؟

بیست و چند سال می‌گذرد از روزی که شنیدم عاشق شدن یعنی شبیه شدن؛ و عاشق تو شدن یعنی درد تنهایی کشیدن؟! غریبی‌ات بر کریمی‌ات سبقت می‌گیرد یا بالعکس؟ هر کدام است، می‌دانم که چیزی نزد من نیست. اگر به من باشد، امیدوار به هیچ آبادی و سلامتی نیستم. برای آنچه نزد توست، نویدی به من می‌دهی؟

ای قصرِ دل افروز که منزلگه انسی

یا رب مَکُناد آفت ایام خرابت

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد

صلحی کن و بازآ که خرابم ز عِتابت