قسمت چهارم و پایانی منشور تهاجم فرهنگی
* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
چه کسانی باید با تهاجم فرهنگی مبارزه کنند
· مبارزه فکری با تهاجم فرهنگی وظیفه حوزه است/ دولت باید پشتیبانی کند
- هدف این تهاجم با چنین ابعادى، اسلام و انقلاب و ما هستیم. البته، شکى نیست که مقابله با این تهاجم، پول و بودجه و امکانات و پشتیبانیهاى سیاسى دولت را مىخواهد؛ اما دولت پول بدهد و پشتیبانى بکند که چه بشود؟ طبیعى است که فکرى پخش بشود. آن فکر کجا تولید خواهد شد؟ آیا آن هم در دولت است یا در حوزه؟ اینها انتظاراتى است که از حوزه مىرود.[1]
- یک وقت فرهنگى، تمدنى، عقیدهاى و یا مکتبى بر بشر عرضه مىشود که ممکن است جهات خیلى خوبى هم در آن باشد. مثلا مجموعهى تفکرات مکتب عرضه شده، موجب گردد که نیروهاى درونى افراد بشر به کار بیافتد؛ استعدادهایشان شکوفا شود؛ کار کنند، ابتکار کنند، سازندگى کنند، تولید ثروت کنند و دنیا را نوسازى کنند. این خصوصیات هم ممکن است در مکتب عرضه شده باشد. اما همین مکتب، عیبى هم در درون خود داشته باشد، که موجب شود همین مردمى که این بهرهها را از قبل این مکتب مىبرند، زیانهاى سختى تحمل کنند که گاهى آن زیانها، از این منافع هم بیشتر مىگردد. مثال واضحش، تفکر غرب و فرهنگ سرمایهدارى و آزادى فردى و لیبرالى رایج در غرب است.
- بنده مکرر راجع به غرب و تهاجم فرهنگ غربى حرف مىزنم. معناى صحبتهاى بنده، صرفاً این نیست که فرهنگ غرب از باى بسمالله تا تاى تمت، همهاش خراب و خرابى و بدى است. اگر این گونه بود، شهروندان ممالک غربى، از اول آن را نمىپذیرفتند و اصلاً تحمل نمىکردند. بنابراین، فرهنگ مذکور، نقاط مثبتى دارد که آن نقاط مثبت، چشم مردم را گرفت و جوامع را به خود جذب کرد.[2]
- مردم را هدایت کنید؛ ذهن مردم را روشن کنید؛ مردم را به فراگرفتن دین تشویق کنید؛ دین صحیح و پیراسته را به آنها تعلیم دهید؛ آنها را به فضیلت و اخلاق اسلامى آشنا کنید؛ با عمل و زبان، فضیلت اخلاقى را در آنها به وجود آورید؛ مردم را موعظه کنید؛ از عذاب خدا، از قهر خدا، از دوزخ الهى بترسانید؛ انذار کنید - انذار سهم مهمى دارد؛ فراموش نشود - آنها را به رحمت الهى مژده دهید؛ مؤمنین و صالحین و مخلصین و عاملین را بشارت دهید؛ آنها را با مسایل اساسى جهان اسلام و با مسایل اساسى کشور آشنا کنید. این مىشود آن مشعل فروزانى که هر یک از شما عزیزان این مشعل را در هرجا روشن کنید، دلها روشن خواهد شد؛ آگاهى به وجود خواهد آمد؛ حرکت بهوجود خواهد آمد؛ ایمان عمیق خواهد شد. مؤثرترین حربه علیه این تهاجم فرهنگى و شبیخون نامردانهى دشمن همین است؛ از این بهشدت نگرانم.[3]
همه شنیدهایم که: «کل نفس ذائقه الموت»* (هر نفسی طعم مرگ را میچشد)
بزرگی گفت:
میفرماید ما طعم مرگ را میچشیم، نه اینکه مرگ ما را بچشد. ما مرگ را میچشیم، مرگ را سر میکشیم، مرگ تمام میشود و ما وارد مرحله بعدی زندگی میشویم.
* آل عمران 185، انبیا 35، عنکبوت 57
بخش سوم منشور تهاجم فرهنگی از منظر رهبر معظم انقلاب
* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
غرق نشدن در مباحث نظری در باب تهاجم فرهنگی
- براى اینکه ما بتوانیم نسخهى درست پیشرفت را پیدا کنیم، چه لازم داریم؟ بحث نظرى. این، یکى از آن کارهایى است که شماها باید بکنید. پیشرفت یک کشور چیست؟ البته مقصودم این نیست که در بحثهاى ذهنى و باز بیفتیم و همینطور خودمان را معطل مباحث ذهنى بکنیم؛ مباحث تئوریک بدون توجه به خارج و واقعیات؛ نه، اینها را نمىخواهم، این غلط است.
- مثل اینکه در باب تهاجم فرهنگى ما یک روزى گفتیم دارد تهاجم فرهنگى انجام مىگیرد. این صحبت دوازده، سیزده سال قبل است. اگر از من مىخواستند که تهاجم فرهنگى را نشان بدهم، من که با چشم خودم کأنه دارم تهاجم فرهنگى را مىبینم، مىتوانستم موارد را نشان بدهم. در چندین سخنرانى نشان هم دادم؛ اما بعضیها شروع کردند به انکار تهاجم فرهنگى! و گفتند: نه آقا، چنین چیزى وجود ندارد!
- بنده به یاد بنىصدر افتادم. در اول جنگ تحمیلى عراق، دلسوزهاى محلى مىآمدند و مىگفتند عراقیها به خاک ما حمله کردند؛ به مرز ما نفوذ و تجاوز کردند. ما به بنى صدر مىگفتیم: رییس جمهور! شما چه خبر دارید؟ مىگویند عراقیها حمله کردند؛ مىگفت دروغ مىگویند؛ این سپاه براى اینکه خودش امکانات دست و پا کند، این حرفها را مىزند! آنها را متهم مىکردند. بعد هم به دهلران رفت - که هنوز آن وقت دهلران را نگرفته بودند - ایستاد و مصاحبه کرد؛ گفت: من الان در دهلرانم؛ مىگویند عراقیها آمدهاند؛ عراقیها کجایند؟! از دهلران بیرون آمد و دو ساعت بعد دهلران به وسیلهى عراقیها تصرف شد.
- بعضى اینطورىاند؛ چشمشان را روى هم مىگذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگى نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگى هست، به دنبال بحثهاى ذهنى رفتند! «تهاجم یعنى چه؟»، «فرهنگ یعنى چه؟»، «فرهنگى چه چیزهایى را شامل مىشود و چه چیزهایى را شامل نمىشود؟» ما به اینها چه کار داریم؟!
- نقل مىکنند قدیمها که در یک شهرى، یک سینما درست کرده بودند؛ یک عدهاى رفتند پیش عالم شهر - که آدم گوشهگیرى بود - تا وادارش کنند که با این سینما مخالفت کند. گفتند: آقا! در این شهر سینما ساختهاند، شما یک اقدامى بکنید. عالم یک فکرى کرد، گفت: حالا ببینیم این سىنُماست یا سىنَماست یا سىنماست! کدام درست است؟! بنا کردند بحث نظرى کردن که ضبط لفظ سینما را پیدا کنند! بنده طرفدار بحثهاى نظرى این طورى نیستم که برویم در آنها غرق بشویم؛ اما به هر حال باید بحثهاى نظرى انجام بگیرد تا معلوم شود که پیشرفت به چیست.[1]
متأسفانه فضای رسانهای کشور (مخصوصا فضای مجازی) در گیرودار باندبازی و سیاسی کاری، روزهای خوبی را سپری نمیکند. به نظرم بد نیست خدمت رسانههایی که دوست دارند ولایتمدار باشند، این چند جمله مقام معظم رهبری یادآوری شود. مخاطبین ولایتمدار رسانهها هم میتوانند برای اعتماد به رسانههای مختلف، به عنوان یکی از شاخصها این جملات را در نظر بگیرند.
«من بارها گفتهام: ظلم نکنیم. این هم یکى از آن اساسىترین کارهاست. ظلم چیز بدى و چیز خطرناکى است. ظلم فقط این نیست که آدم توى خیابان به یکى کشیده بزند. گاهى یک کلمهى نابجا علیه یک کسى که مستحقش نیست، یک نوشتهى نابجا، یک حرکت نابجا، ظلم محسوب میشود. این طهارت دل را و طهارت عمل را خیلى بایستى ملاحظه کرد.
من این را به نظرم یک جائى گفتم. پیغمبر اکرم ایستاده بودند یک کسى را که حد رجمِ زنا را بر او جارى میکردند، میدیدند؛ بعضىها هم ایستاده بودند؛ دو نفر با همدیگر حرف میزدند؛ یکى به یکى دیگر گفت که مثل سگ تمام کرد و جان داد - یک همچین تعبیرى - بعد پیغمبر به سمت منزل یا مسجد راه افتادند و این دو نفر هم همراه پیغمبر بودند. توى راه که میرفتند، رسیدند به یک جیفهى مردارى - به یک مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - که مرده بود و آنجا افتاده بود. پیغمبر به این دو نفر رو کردند و گفتند: گاز بگیرید و یک مقدارى از این میل کنید. گفتند: یا رسولاللَّه! ما را تعارف به مردار میکنید؟! فرمود: آن کارى که با آن برادرتان کردید، از این گاز زدن به این مردار بدتر بود. حالا آن برادر کى بوده؟ برادرى که زناى محصنه کرده بوده و رجم شده و اینها دربارهاش آن دو جمله را گفتهاند و پیغمبر اینجور ملامتشان میکند!
زیادتر نگوئید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابى هستیم، بنابراین هر کسى که از ما یک ذره - به خیال ما و با تشخیص ما - کمتر است، حق داریم که دربارهاش هر چى که میتوانیم بگوئیم؛ نه، اینجورى نیست. بله، ایمانها یکسان نیست، حدود یکسان نیست و بعضى بالاتر از بعضى دیگر هستند. خدا هم این را میداند و ممکن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لکن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، باید این اتحاد و این انسجام حفظ بشود و این تمایزها کم بشود.»
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای بسیجی هیئت علمی دانشگاهها 2/4/1389
دو نکته راجع به فرمایشات رهبری در کرمانشاه در دیدار با دانشجویان راجع به نظام ریاستی و نظام پارلمانی به ذهنم رسید که به نظرم در این روزهایی که همه در این باره سخن میگویند، باید بدان توجه کرد:
نکته اول:
جدای از اینکه رهبری برای مثال زدن انعطاف نظام در سازوکارها، این سخنان را مطرح کردند؛ ظاهرا برخی دوستان و البته دشمنان سعی دارند فقط یک بند از فرمایشات رهبری در این مورد خوانده شود و به بقیه بندها توجهی نشود. اگر متن کامل سخنان رهبری را بخوانید، 4 تأکید رهبری در این باره را خواهید دید:
- «فرض بفرمائید ما یک روزى در قانون اساسى نخستوزیر و رئیس جمهور داشتیم، با یک شکل خاصى؛ بعد تجربه به ما نشان داد که این درست نیست.»
- «امروز نظام ما نظام ریاستى است؛ یعنى مردم با رأى مستقیمِ خودشان رئیس جمهور را انتخاب میکنند؛ تا الان هم شیوهى بسیار خوب و تجربهشدهاى است.»
- «اگر یک روزى در آیندههاى دور یا نزدیک - که احتمالاً در آیندههاى نزدیک، چنین چیزى پیش نمىآید - احساس بشود که به جاى نظام ریاستى مثلاً نظام پارلمانى مطلوب است - مثل اینکه در بعضى از کشورهاى دنیا معمول است - هیچ اشکالى ندارد؛ نظام جمهورى اسلامى میتواند این خط هندسى را به این خط دیگر هندسى تبدیل کند؛ تفاوتى نمیکند. و از این قبیل.»
- «البته همین تغییر هم باید متکى به اصول باشد.»
همانطور که مطالعه فرمودید تأکیدات و احتیاط رهبری در این فرمایشات مشخص و واضح است.
نکته دوم:
جالب است که این بند از سخنان رهبری مورد توجه گروههای مختلف رسانهای قرار گرفت. همان روز و روزهای بعد، این بند از سخنان رهبری، تبدیل به تیتر یک رسانههای متفاوتی شد؛ از «بیبیسی فارسی» گرفته تا «کلمه» و «جرس» و البته تا «خبرآنلاین» و ...
چه اشتراک فکری در این موضوع وجود دارد، به قضاوت شما.