دنیا وارونه آخرت
ساحل را دیدهای که چگونه در آیینه آب وارونه انعکاس یافته است؟ سرّ آنکه دهر بر مراد سفلگان میچرخد این است که دنیا وارونه آخرت است.
ساحل را دیدهای که چگونه در آیینه آب وارونه انعکاس یافته است؟ سرّ آنکه دهر بر مراد سفلگان میچرخد این است که دنیا وارونه آخرت است.
عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن! اما ظاهرگرایان از کعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از کرسی خلافت انسان کامل تختی برای پادشاهی خود ساختهاند...
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرک بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود که بر زبان لا اله الا الله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها میکند و خانه کعبه را عوض از صنمی سنگی میگیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند...
ابوبصیر گفت از امام صادق علیه السلام در نسخهای: امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود امیرالمومنین علیه السلام میفرمود: ای دانشجو، دانش دارای فضایل فراوانی است. پس سر آن فروتنی، و چشم آن بیزاری از حسد، و گوش آن ادراک، و زبان آن راستگویی، و حافظه آن کاوش، و دل آن نیکخواهی، و خرد آن دریافتن چیزها و کارها، و دست آن بخشودن، و پای آن دیدار دانشمندان، و همت آن درستی، و حکمت آن پرهیزگاری، و جایگاه آن رستگاری، و جلودار آن تندرستی، و راهبر آن وفا، و جنگ افزارش نرم زبانی، و شمشیر آن خشنودی، و گمان آن مهربانی، و لشکر آن گفتگوی با دانشمندان، و دارایی آن ادب، و پس انداز آن دوری از گناهان، و توشه آن نیکی، و آب آن سازگاری و راهنمای آن هدایت الهی، و همراه آن دوستی نیکان است.
انسان تا آخر عمرش هیچگاه از شر شیطان و نفس مأمون نیست. گمان نکند که عملی را به جا آورد برای خدا و رضای مخلوق را در آن داخل نکرد، دیگر از شر نفس خبیث در آن محفوظ ماند، اگر مواظبت و مراقبت از آن ننماید، ممکن است نفس او را وادار کند به اظهار آن. و گاه شود که اظهار آن را به کنایه و اشاره نماید. مثلا نماز شب خود را بخواهد به چشم مردم بکشد، با حقه و سالوس از هوای خوب یا بد سحر و مناجات یا اذان مردم ذکری کند، و با مکاید خفیه نفس عمل خود را ضایع و از درجه اعتبار ساقط کند. انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید، و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار را بگسلاند و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند، و در هر حال به خدای تعالی پناه برد از شر شیطان و نفس اماره.
[شهید ثانی] فرماید: «از پلیدترین انواع غیبت، غیبتی است که بعض اشخاص که در صورت اهل علم و فهم هستند و اهل ریا هستند، میکنند. زیرا که آنها مقصود خود را میفهمانند به صورت اهل صلاح و تقوی. اینها غیبت میکنند و اظهار میکنند که ما از آن پرهیز میکنیم، ولی نمیدانند به واسطه نادانی و جهل خود که آنها جمع بین دو زشتی نمودهاند، یکی ریا و یکی غیبت. و مثل این است کسی که ذکر شود پیش او انسانی، بگوید: الحمدلله که ما مبتلا به حب ریاست نیستیم. یا مثلا مبتلا به حب دنیا نیستیم. یا ما صفت کذایی را نداریم. یا بگوید نعوذ بالله از کمی حیا، یا از بیتوفیقی. یا بگوید خداوند ما را حفظ کند از فلان عمل مثلا. بلکه گاهی مجرد حمد خدا غیبت است، اگر از آن غیبت کسی فهمیده شود، منتهی این غیبتی است که در صورت اهل صلاح واقع شده. این شخص خواسته که عیب کند غیر را به قسمی از کلام که مشتمل بر غیبت و ریا است، و دعوای خلاصی از عیب و مبرا بودن از آن است با آنکه واقع است در آن، بلکه بزرگتر از آن.»