پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۳۰۳ مطلب با نشانه «نقل قول» ثبت شده است

نقل قول نقل قول

نقش و وظیفه رسانه‌ها

اگر چه همه ژورنالیست‌ها واسطه میان واقعیت عینی اجتماعی و تجربه شخصی هستند، اما شیوه انجام این کار و نگرشی که برمی‌گزینند، تحت نفوذ برداشت آن‌ها از نقش و وظیفه است. مک کوایل (1987) تیپولوژی ارزشمندی را از دیدگاه‌های متفاوت ژورنالیست‌ها تدوین کرده است که می‌توان آن را در سطح سازمانی هم به کار گرفت، یعنی توضیح دیدگاه‌های متفاوت سازمان‌های پخش برنامه در مورد ژورنالیست:

* پنجره‌ای رو به تجربه: وظیفه اساسی گسترش دید مخاطبان، توانمند نمودن آنان به دیدن آن‌چه برای آن‌ها روی می‌دهد، اما بدون دخالت یکسونگری‌ها.

* مفسر: توضیح و تبیین وقایع پراکنده یا سرگردان کننده.

* پلاتفورم (سکو): عمل کردن به عنوان ناقل اطلاعات و اندیشه.

* علامت راهنما: نشان دادن راه به صورت فعال، راهنمایی کردن یا ارائه دستورالعمل.

* فیلتر: انتخاب بخش‌هایی از تجربه برای توجه خاص و بستن جنبه‌های دیگر تجربه، به صورت عمدی و سازمان یافته یا غیرعمدی و اتفاقی.

* آینه: انعکاس تصویری از جامعه – معمولا با مقداری اعوجاج – با تأکید بر آن‌چه مردم می‌خواهند ببینند، یا گاهی آن‌چه می‌خواهند تنبیه یا سرکوب کنند.

* پیوند تعاملی: پیوند دادن فرستندگان به گیرندگان از طریق انواع گوناگون بازخورد.

* پرده یا مانع: پنهان کردن حقیقت در خدمت اهداف تبلیغاتی یا گریز از واقعیت از طریق سرگرمی.

 

مدیریت سازمان‌های رسانه‌ای در BBC و CNN، صفحه 89

نویسنده: لوسی شانکلمن

 

نقل قول نقل قول

ما قرار ندادیم براى یک نفر دو قلب

کسى که قلبش متعلّق به غیر حق شود در نماز، به آن چیز نزدیک، و از آنچه که حق اراده فرموده بعید شود؛ چنانچه حق فرماید که: «ما قرار ندادیم براى یک نفر دو قلب.» (احزاب/4) و رسول خدا فرمود که خداى تعالى فرمود که «من اطلاع بر قلب بنده‌‏اى که در آن حب اخلاص براى طاعت من و به دست آوردن رضاى من است پیدا نکنم، مگر آن که خودم متولّى تمشیت امور او شوم و تدبیر کارهاى او فرمایم. و کسى که به غیر من مشتغل باشد، از استهزاء کنندگان محسوب است و اسم آن در دیوان زیانکاران مکتوب شود.»

 

آداب الصلوه، صفحه 359

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

فانیان در خدا گمراهند مگر...

مردم چند طایفه‌اند:

گروهی محجوبانند؛ چون ما بیچارگان فرو رفته در حجب ظلمانی طبیعت.

و گروهی سالکانند، که مسافر الی الله و مهاجر به سوی بارگاه قدسند.

و گروهی واصلانند که از حجب کثرت خارج و اشتغال به حق دارند و از خلق غافل و محجوبند؛ و از برای آن‌ها صعق کلی و محو مطلق حاصل شده.

و یک گروه راجعان الی الخلق هستند، که سمت مکمّلیّت و هادویّت دارند؛ چون انبیای عظام و اوصیای آن‌ها علیهم السلام. و این طایفه با آن که در کثرت واقع و به ارشاد خلق مشغولند، کثرت حجاب آن‌ها نیست و از برای آن‌ها مقام برزخیت است...

مقصود از الذین انعمت علیم همین کسانی هستند که حق تعالی با تجلی به فیض اقدس در حضرت علمیه تقدیر استعداد آن‌ها را فرموده، و پس از فناء کلی آن‌ها را به مملکت خود ارجاع نموده و مغضوب علیهم – بنا بر این تفسیر – محجوبان قبل از وصولند و ضالّین فانیان در حضرتند.

 

آداب الصلوه، صفحه 281-287

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

فراموشی حادثه بزرگ!

عزیزم، انسان با یک مرض حصبه و ضعف قوای دماغیه تمام معلوماتش را فراموش می‌کند، مگر چیزهایی را که با شدت تذکر و انس با آن‌ها جزو فطریات ثانویه او شده باشد، و اگر یک حادثه بزرگی و هائله سهمناکی پیش آید، انسان از بسیاری از امور خود غفلت کند و خط نسیان به روی معلومات او کشیده می‌شود، پس در آن اهوال و شدائد و سکرات موت چه خواهد شد؟ و اگر سمع قلب باز نشده باشد و دل سمیع نباشد، تلقین عقاید حین موت و بعد از موت به حال او نتیجه‌ای ندارد. تلقین برای کسانی مفید است که دل آن‌ها از عقاید حقه با خبر است و سمع قلب آن‌ها باز است، و در این سکرات و شدائد فی‌الجمله غفلتی حاصل شده باشد، این وسیله شود که ملائکه الله به گوش او برسانند؛ ولی اگر انسان کر باشد و گوش عالم برزخ و قبر نداشته باشد، هرگز تلقین را نمی‌شنود و به حال او اثر نکند.

 

آداب الصلوه، صفحه 266

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

نقل قول نقل قول

دل‌های سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند...

و باب امر به معروف و نهى از منکر از وجهه رحمت رحیمیّه است. پس، بر آمر به معروف و ناهى از منکر لازم است که به قلب خود از رحمت رحیمیّه بچشاند، و نظرش در امر و نهى خودنمایى و خودفروشى و تحمیل امر و نهى خود نباشد؛ زیرا که اگر با این نظر مشى کند، منظور از امر به معروف و نهى از منکر، که حصول سعادت عباد و اجراى احکام اللَّه در بلاد است، حاصل نشود. بلکه گاه شود که از امر به معروفِ انسان جاهل نتیجه معکوسه حاصل شود، و چندین منکر سربار شود براى یک امر و نهى جاهلانه که از روى خواهش نفسانى و تصرّف شیطانى واقع شود. و اما اگر حسّ رحمت و شفقت و حق نوعیّت و اخوتْ انسان را به ارشاد جاهلان و بیدار کردن غافلان وادار کند، کیفیّت بیان و ارشاد که از ترشّحات قلبِ رحیمانه است طورى شود که قهراً تأثیر در موادّ لایقه بسزا کند و قلوب صلبه سخت را نیز از آن استکبار و استنکار فرو نشاند. افسوس که ما از قرآن تعلم نمى‌‏گیریم و به این کتاب کریم الهى نظر تدبّر و تعلّم نداریم و استفاده ما از این ذکر حکیم کم و ناچیز است. اکنون تفکر در آیه شریفه اذْهَبا الى‏ فِرعَوْنَ انَّهُ طَغى‏ فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اوْ یَخْشى‏ راههایى از معرفت و درهایى از امید و رجاء به قلب انسان مفتوح کند:

فرعون که طغیانش به جایى رسید که انَا رَبُّکُم الْاعْلى‏ گفت، و علوّ و فسادش به پایه‏‌اى قرار گرفت که یُذَبِّحُ ابْناءَهُم و یَسْتَحْیی نِساءَهُم‏ درباره او نازل شد، و به مجرد خوابى که دید و کهَنه و سَحَره به او خبر دادند که موسى بن عمران علیه السلام خواهد طلوع کرد زنها را از مردها جدا کرد و بچه‏‌هاى بى‏‌گناه را ذبح نمود و آن همه فساد کرد، خداوند رحمن به رحمت رحیمیّه خود در جمیع زمین نظر فرمود و متواضع‌ترین و کاملترین نوع بشر، یعنى نبىّ عظیم الشّأن و رسول عالى مقام مکرّمى مثل موسى بن عمران على نبیّنا و آله و علیه السلام، را انتخاب فرمود و با دست تربیت خود تعلیم و تربیت کرد او را؛ چنانچه فرمایدوَ لمّا بَلَغَ اشُدَّهُ و اسْتَوى‏ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزىِ الْمُحْسِنین‏. و پشت او را قوى فرمود به برادر بزرگوارى مثل هارون علیه السلام؛ و این دو بزرگوار را، که گل سرسبد عالم انسانیت بودند، خداى تعالى انتخاب فرمود؛ چنانچه فرمایدوَ انَا اخْتَرْتُکَ‏. و فرمایدوَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَیْنی‏. و فرمایدوَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسى اذْهَبْ انْتَ وَ اخُوکَ بِ‏آیاتی وَ لا تَنِیا فی ذِکری‏. و دیگر آیات شریفه که در این موضوع وارد شده که از حوصله بیان خارج است و قلب عارف را از آن نصیبى است که گفتنى نیست؛ خصوصاً از این دو کلمه شریفه وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنی و اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی. تو نیز اگر چشم دل باز کنى، یک نغمه روحانى لطیفى مى‏‌شنوى که جمیع مسامع قلبت و شراشر وجودت از سرّ توحید پر شود.

بالجمله، با همه تشریفاتْ خداى تعالى این همه تهیّه را دید و موسى کلیم را ورزید به ورزشهاى روحانى؛ چنانچه فرمایدوَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً. و سالها در خدمت شعیب پیر، مرد راه هدایت و ورزیده عالم انسانیّت، او را فرستاد؛ چنانچه فرمایدفَلَبِثْتَ سِنینَ فی اهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ یا موسى‏. و پس از آن، براى اختبار و افتتان بالاترى، او را در بیابان در طریق شام فرستاد، و راه او را گم کرد، و باران بر او فرو ریخت، و تاریکى را بر او چیره فرمود، و درد زائیدن را بر زنش عارض فرمود؛ و چون جمیع درهاى طبیعت به روى او بسته شد و قلب شریفش از کثرات منضجر شد و به جبلّت فطرت صافیه منقطع به حق شد و سفر روحانى الهى در این بیابان ظلمانى بى‏پایان به آخر رسید، آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً الى أن قال: فَلَمّا اتیها نُودِىَ مِنْ شاطِئ الوادِ الْایْمَن فِی البُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ انْ یا مُوسى‏ انّى انَا اللَّه رَبُّ الْعالَمین‏. پس از این همه امتحانات و تربیت‌هاى روحانى، براى چه خداى تعالى او را تهیه کرد؟ براى دعوت و هدایت و ارشاد و نجات دادن یک نفر بنده طاغى یاغى که کوس انَا رَبُّکُمُ الْاعْلى‏ مى‏‌کوفت، و آن همه فساد در ارض مى‏‌کرد. ممکن بود خداى تعالى او را به صاعقه غضب بسوزاند، ولى رحمت رحیمیّه براى او دو پیغمبر بزرگ مى‏‌فرستد، و در عین حال سفارش او را مى‏‌فرماید که با او با کلام نرم لیّن گفتگو کنید؛ باشد که به یاد خدا افتد و از کردار خود و عاقبت امر بترسد. این دستور امر به معروف و نهى از منکر است. این کیفیت ارشاد مثل فرعون طاغوت است. اکنون تو نیز که مى‏‌خواهى امر به معروف و نهى از منکر کنى و خلق خدا را ارشاد کنى، از این آیات شریفه الهیّه، که براى تذکّر و تعلّم فرو فرستاده شده، متذکّر شو و تعلم گیر- با قلب پر از محبّت و دل با عاطفه با بندگان خداوند ملاقات کن و خیر آنها را از صمیم قلب طالب شو. و چون قلب خود را رحمانى و رحیمى یافتى، به امر و نهى و ارشاد قیام کن تا دلهاى سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند و آهن قلوبْ به موعظت آمیخته با آتش محبتت لیّن گردد. و این وادى غیر از وادى بغض فى اللَّه و حبّ فى اللَّه است که انسان باید با اعداء دین عداوت داشته باشد؛ چنانچه در روایات شریفه و قرآن کریم وارد است. و آن در جاى خود صحیح و این نیز در جاى خود صحیح است. و اکنون مجال بیان آن نیست.

 

آداب الصلوه، صفحه 238 و 239

نویسنده: امام خمینی (ره)