علم مانند عشق
پیتر برگر میگوید: علم هم مانند عشق بخشی دارد که کار دل است؛ اگر به تکنیک محدود شود ناتوان خواهد شد.
قصههای شب برای مدیران
نویسنده: هنری مینتزبرگ
پیتر برگر میگوید: علم هم مانند عشق بخشی دارد که کار دل است؛ اگر به تکنیک محدود شود ناتوان خواهد شد.
سالها پیش مدیریت به سبک مدیریت هولدینگها، سازمانهایی بزرگ دارای چندین نوع کسب و کار متفاوت، کاملا مرسوم شد. آن زمان گفته میشد اگر شما مدیریت بلد باشید، قادر خواهید بود هر نوع کسب و کاری را مدیریت کنید: چه استودیوی فیلمسازی، چه رآکتور هستهای و چه مجموعهای از آرایشگاههای زنجیرهای. در این نگاه تنها چیزی که شما نیاز دارید نشستن در دفتر مرکزی هولدینگ و طی کردن این گامهاست:
- خودتان را در مرکز همه چیز تصور کنید و کل کسب و کارهای سازمان را پیرامون خود ترسیم کنید؛
- کسب و کارهای مرتبط را در یک خوشه قرار دهید و کادری مستطیلی به دور هر خوشه بکشید؛
- به هر کادر برچسبی بزنید (مثلا خوشه پنیر در آسیا)؛
- سپس این کادرها را با خطوطی به یکدیگر وصل کنید؛ با این کار به همه نشان میدهید رییس واقعی چه کسی است؛
- نهایتا این خطوط منظم و مرتب را با همه ابلاغ کنید!
اما این کادرهای مستطیلی چقدر گویای واقعیت هستند؟ آیا میدانستید مردم هند، پنیر زیاد میخورند اما ژاپنیها به ندرت پنیر میخورند؛ حا اینکه هر دوی آنها در آسیا واقع شدهاند! با این اوصاف اگر مدیریت یک شرکت مواد غذایی در هند را بر عهده داشته باشید و قرار باشد کسب و کار فروش پنیر را به سراسر آسیا توسعه دهید، چگونه این تفاوتها را مدیریت میکنید؟
از نظر خود من اگر به اندازه کافی باهوش باشید، اصلا نباید زیر مسئولیت این کار بروید، اما خب، میدانم اگر این کار را نکنید، فرصت یک ارتقای شغلی و فرصت تبدیل شدن به مهمترین تأمین کننده پنیر برای بزرگترین شرکتهای غذایی در آسیا را از دست خواهید داد؛ بنابراین شما طبیعتا مسئولیت فروش پنیر در سراسر آسیا را خواهید پذیرفت و این دقیقا همان جایی است که مشکلات شروع میشوند: مدیریت «یک کار مدیریت ناشدنی»!
سازمانها نیز مانند پستانداران گونههای مختلفی دارند؛ پس آنها را باهم قاتی نکنید!
خرس با سگ آبی فرق دارد؛ خرس زمستانها در غار پناه میگیرد و سگ آبی نیز در خانههای چوبیِ ساخته دست خودش. بههمین ترتیب، گونههای مختلف سازمانها نیز متفاوتاند. بیمارستان، کارخانه، شرکت فیلمسازی و نیروگاه هستهای چهار گونه سازمانی متفاوتاند؛ ولی وقتی درباره آنها صحبت میکنیم، صرفاً از یک واژه استفاده میکنیم: «سازمان».
درست است که شتاب سرسامآور از ویژگیهای ذاتی شغل مدیریت است، اما وقتی این شتاب به شدت افزایش مییابد و از حد میگذرد، شما را در خطر قرار میدهد؛ شما، به عنوان مدیر، کنترل خود را بر امور از دست میدهید و این ممکن است تهدید برای سازمان باشد. در این زمان است که فناوریهای جدید و اینترنت شیطانگونه برای فریب شما میآیند و توهمی از کنترل برای شما ایجاد میکنند و شما از این غافلید که در واقع سارق کنترل شما بر امور هستند. بنابراین فراموش نکنید عصر دیجیتال به شدت در حال تبدیل کردن شغل مدیریت به شغل سطحی و از راه دور و توهمزا (توهم کنترل بر امور) است؛ برای همین از شما میخواهم در عین حال که از منافع فناوری دیجیتال بهره میبرید، به هیچ وجه اجازه ندهید شما را فریب دهد؛ شما باشید که آنها را مدیریت میکنید. اکنون گوشی و رایانه خود را خاموش کنید و با آرامش بخوابید! رویای شیرینی برایتان آرزو میکنم.
تنپروری کلمه هراس انگیزی است. زیرا جامعه دزدان و شیادان را به وجود میآورد و جهنمی میسازد به نام گرسنگی. پس تنبلی مادر است. و این مادر پسری دارد به نام دزدی، و دختری به نام گرسنگی.