شهید بهشتی را نمیشناختم یا بهتر بگویم نمیشناسم. در چند ماه اخیر که تنها سه جلد از کتابهای ایشان را خواندهام در تک تک صفحات کتاب حسرت میخوردم و احساس خسران عظیم میکردم از اینکه چه سرمایهای را از دست دادهایم و همنسلیهای من چه ضرری کردهایم که او را درک نکردیم.
اگر چه کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» و «شناخت از دیدگاه فطرت» هم بسیار آموزنده است و انسان را به تفکر وامیدارد اما «بایدها و نبایدها» جور دیگری بر دل مینشیند. جوری که دوست نداشتم هیچوقت تمام شود و هر روز چیز جدیدی از آن میآموختم.
امسال که سالروز شهادت شهید بهشتی با شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام مقارن شد، به این فکر میکردم که شهید بهشتی و امثال ایشان، تنها یک شیعه امیرالمؤمنین بودند و نمی از دریای وجود ایشان؛ زمانی که دنیای ظاهر از وجود امام علی علیه السلام بیبهره شد چه خسارتی وارد شد؟
شهید بهشتی را به عنوان شهید مظلوم میشناسند، چرا که در زمان حیات و البته پس از شهادت قدر این شهید بزرگوار را ندانستیم و بخصوص در زمان حیات آماج حملات ناجوانمردانه و تبلیغات وسیع بود. به راستی که در این زمینه هم شبیه مولایش بود که او هم همواره مظلوم زیست و مظلوم به شهادت رسید تا جایی که حتی به امام علیه السلام برچسب بینمازی میزدند.
از همه این ظلمها درس بگیریم و قدر انسانهای والای زمانه خودمان را بدانیم.
عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن! اما ظاهرگرایان از کعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از کرسی خلافت انسان کامل تختی برای پادشاهی خود ساختهاند...
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرک بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود که بر زبان لا اله الا الله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها میکند و خانه کعبه را عوض از صنمی سنگی میگیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند...
فتح خون
نویسنده: شهید سید مرتضی آوینی
از لبان یا صنم پر میکشد تا یا صمد بت پرستی که ز بوی عشق میگیرد مدد
مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب و بد
از تمام خانههایی که گدا را میخرند من فقط پشت در این خانه را هستم بلد
نیست از نام علی نامی بلند آوازهتر نیست فرقی بین او با قل هوالله احد
ما علی گفتیم اما مرتضی وقت نَبَرد ذوالفقارش را به جز با ذکر یا زهرا نزد
هر که از عشق علیِ مرتضی دم میزند حق به نامش سر در فردوس پرچم میزند
هر کسی پای تو را بوسید آقا میشود چشمهای که پای تو جوشید دریا میشود
از نگاهی که به سلمان میکنی پیداست که کافر دین با نفسهای تو منّا میشود
فرق بین شاه و رعیت نیست در فیض ظهور هر که میآید در ایوان نجف جا میشود
خوش به حال امتی که طبق گفتار نبی مرتضی در خانه آن قوم بابا میشود
ما و احسان قدیمت یا صراط المستقیم اهدنا سوی حریمت یا صراط المستقیم
از رطوبتهای چشمان تو شبنم شد درست شبنم افتاد و زمین گُل گشت و آدم شد درست
نوح را نجار کرد عشق علی و بعد از آن بهر قوم نوح یک کشتی محکم شد درست
رد نعلین علی را دید رویش پا کشید تا که زیر پای اسماعیل زمزم شد درست
اسم اعظم بود و در عیسی تجلی کرد و بعد آن دم احیاگر عیسیبنمریم شد درست
آنقدر خرمای کال از دکه تمار برد تا که آخر کار و بار دخل میثم شد درست
در غدیر خم پیمبر چند ساعت داد زد آی مردم با ولایت دین خاتم شد درست
ای که نامت خورده روی تارک دنیا علی منصب شاهی مبارک باد بخ ٍ یا علی
ساقی امشب میگساریها به نَسلَت منجر است چون به جای کاسه لبهایم کنار کوثر است
جرعه نوشم کن، خرابم کن، بیندازم ز پا زانویم پیش شما افتاده باشد بهتر است
چند تا رکعت رکوعت را بیفزا، پشت در در میان سائلان دعوا سر انگشتر است
عرش را در زیر پا داری وگرنه کِی کسی جای پاهایش به روی شانه پیغمبر است
سرزده کافیست تا که عازم میدان شوی تار و مار رقص شمشیر تو صدها لشگر است
از دم تیغت گذر کردند سرها بیشمار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ای سر تو یک سر و گردن سر از سردارها ای به امید تماشایت همه بازارها
پیش ما بیچارهها سر کردن از نقص تو نیست تو گل باغ ولایی ما کنار خارها
مادران از کودکی دادند یاد بچهها با علی باش و مشو دل ناگَران کارها
ای مدار خانهات کهف الوری اذنم بده همچو سگ زانو زنم پای شیار غارها
تو همین که فاطمه باشد کنارت کافی است میروند از دور تو بعد پیمبر یارها
بعد پیغمبر تویی با خانهای که سوخته با غم زهرا و آن دردانهای که سوخته
مانده جای غزوههای سخت و سنگین بر تنت سر به زیر آورده با تیغ نگاهت دشمنت
آخر ای مولا تو را با ضربههایت بنگریم یا به آن اطفال بی بابا سواری دادنت
آن مدالی که غدیر انداختی را بنگریم یا طنابی که میافتد به دور دست و گردنت
آنقدر طولی نینجامید تو را لبخندها زود میآید زمان وای زهرا گفتنت
همسرت را پیش چشمان تو آتش میزنند اصلا ای آقا روز عید لال باشم بهتر است
* این شعر در عید غدیر سال 90 توسط حاج منصور خوانده شده است.
* منبع: سایت دوستداران حاج منصور ارضی