پژوهشگر

وبلاگ شامل دو بخش عمده است: یکی نوشته‌های فرهنگی، علمی، شخصی و سیاسی من و دیگری «نقل قول» که در آن به فرازهایی از کتبی که در حال مطالعه آن هستم پرداخته‌ام. در برگه «درباره من» نیز می‌توانید از من بیشتر بدانید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
 
به نام خدا اگه حرفای ما خوب یا بده                     نامه‌ی یه دختر جانباز هفتاد درصده
غم‌های دنیا توو قلبای کوچیکش جا نمیشه            مردی که این نامه رو بفهمه پیدا نمیشه
وزرا، آی وکلا، آی رئیس‌های بی‌وفا                       آی اونایی که پل زدین به روی خون شهدا
آی اونایی که شاه شدید میخاین همه گدا بشن      جانبازا وسیله‌ی تبلیغات شما بشن
میتونید جاتون رو با بابا یه شب عوض کنید؟             خنکی ویلاهاتون رو با تب عوض کنید؟
میتونید یه عمر به جای پا با ویلچر راه برید؟              اونطوری دیگه نمیشه دنبال گناه برید
میدونید قطع نخاعی ِ ز گردن یعنی چه ؟                 میدونید حرکت ترکش‌ها توی تن یعنی چه؟
شمال و کیش و دبی خوبه که سنگر نداره              چی میگی اونجا دیگه که زخم بستر نداره
اونی که دغدغه‌ی دارو و بنیاد نداره                        بایدم بگه جانبازی داد و فریاد نداره
بهار عمر بابام خدا چه زود حروم میشه                   وسط برج که میشه حقوقشم تموم میشه
با دل خسته و با خجالت خیلی زیاد                       از رفقای دیگه‌اش یه کم پول دستی میخواد
آی اونایی که شبهای برجاتون مثل روزه                 نمیخواد واسه بابام، سنگ ِدلاتون بسوزه
آی اونایی که توو افطاری‌های شاهانه‌تون               همه جور آدم با هم جمع میکنید خرد و کلون
روزه‌هاتون قبوله، ایشالله  کربلا برید                      ولی از راهی نرید که ریخته خونها به زمین
برا شماها بدونید نمازم نمی‌مونه                         یکی دو سال دیگه یه جانبازم نمی‌مونه
سکه و تراول‌های رنگارنگ مال شما                      دردا مال ما، غنیمت‌های جنگ مال شما
موتور سه چرخه توو گرما و سرما مال ما                 ماشین‌های خوب مال شما و دردا مال ما
خوب دارید حال می‌کنید بابام داره درد می‌کشه       سوزش جراحاتش بدتر از صد تا آتیشه
وقتی که بابام دیگه حالش خیلی خراب میشه    عکس یارای شهیدش تو چشاش یه قاب میشه
 
 
 
 
  • قاسم صفایی نژاد
 
چشم ما در گذر لیلا بود                       گوییا منتظر لیلا بود
آنکه میرفت و دو صد مجنون داشت         محملی در سفر لیلا بود
دل دیوانه ما را می بُرد                        غارت دل هنر لیلا بود
دشت را دیدم و گشتم حتی                 لاله هم خون جگر لیلا بود
دست ما نیست اگر مجنونیم                 همه اش زیر سر لیلا بود
دوست دارم کَرَم نانش را                      سبزی سفره ی احسانش را
آمدم صبح سلامت کردم                      خویش را آهوی دامت کردم
نذر فرزند شما کنج حرم                       چهارده روز اقامت کردم
از شب زلف شما برگشتم                    آمدم شهر قیامت کردم
آن کرامات شما را گفتم                        همه را عبد و غلامت کردم
قسمت این بود مشرف نشوم                از همین دور سلامت کردم
یوسف روی شما را دیدیم                      ذبح کردیم اگر سر ها را
 

* این شعر توسط حاج منصور در میلاد امام رضا (ع) خوانده شده است.
 
 
 
 
 
  • قاسم صفایی نژاد
 
نمی‌خواهم در مورد مضرات سیگار بنویسم یا اینکه بگویم سیگار تا چه حد برای سلامتی مضر است. فکر می‌کنم همه به اندازه کافی در این مورد شنیده‌ایم و گوشمان از این حرف‌ها پر است. می‌خواهم این موضوع رو از زاویه‌ای دیگر بنگریم و به علل فرهنگی – اجتماعی قضیه بنگریم. این روزها جوانان بیشتر از گذشته سیگار کشیدن را تجربه می‌کنند و آمارها نشان می‌دهد که سن کشیدن سیگار بسیار پایین آمده است.
اینکه چرا در قرن بیست و یکم که محدودیت‌های اجتماعی بیشتر از گذشته است و در برخی از کشورها از جمله ایران کشیدن سیگار در اماکن عمومی ممنوع شده است، جوانان بیشتر از گذشته سیگار می‌کشند جای تامل دارد.
محققان معتقدند جوانی که تاکنون تجربه‌ای از سیگار کشیدن ندارد، وقتی با گروهی از دوستانش هست با دیدن سیگار در دست آنها تمایل بیشتری برای یک بار تجربه کردن آن دارد، بخصوص وقتی با جملاتی نظیر «بیا بابا پکی بزن، با یک پک سیگاری نمی‌شوی، ما که سیگاری نیستیم، سیگار کلاس داره و... » مواجه می‌شود، ‌احتمالا برای این‌که از قافله رقابت با دوستان عقب نماند، آن را تجربه می‌کند؛ به طور کلی وقتی رفتار فرد با عوامل بیرونی همخوانی نداشته باشد، برای حفظ همنوایی خود با محیط، دست به اقداماتی می‌زند که می‌تواند با اصول اساسی ذهنی و احساسی او همخوانی نداشته باشد.
جوان امروز سیگار را انتخاب می‌کند؛ چون این انتخاب او را بیش از گذشته در ساختار اجتماعی گروهی‌اش تقویت می‌کند و به او ظرفیت بالاتری برای بروز خود و شرکت در مجامع دوستان می‌دهد.
اما چه کنیم ؟
تجربه نشان داده که در هیچ جای دنیا با گفتن سیگار نکشید ، گرایش به سیگار کم نشده؛ که اگر می‌خواست کم شود بر روی تمام بسته‌های سیگار نوشته‌اند برای سلامت مضر و عامل اصلی سرطان است!
نتایج یک تحقیق در دانشگاه  آمریکا AUHS در سال 2007 نشان می‌دهد که تنبیه و استفاده از رفتار‌های نامناسب، روحیه جوانان را پرخاشگرتر و گرایش آنان را به موادمخدر بیشتر می‌کند.
در تحقیق دیگری که بتازگی یک NGO در دانشگاه‌ها انجام داده، این نتیجه به دست آمده که گرایش به سیگار و قلیان میان دانشجویان رشته پزشکی 3 برابر دیگر دانشجویان است. همچنین تمایل به سیگار در دانشجویانی که از شهر و محل سکونت خود دور هستند، 5 برابر بیشتر است و تاسف‌بارتر این‌که بیش از 20 درصد از کسانی که در کلینیک‌های ترک سیگار موفق به ترک شده‌اند، بازگشت دوباره به سیگار در آنها دیده شده است.
حال چگونه می‌توان انتظار داشت که نوجوان و جوان که چشم‌ها و گوش‌هایش هر روز استفاده از سیگار را توسط همسالانش می‌بیند و می‌شنود، بتواند راه دیگری برای خود انتخاب کند‌؟ دوری و بیگانگی اعضای خانواده از یکدیگر و کم‌توجهی والدین به فرزندان، عدم به رسمیت شناختن ارزش‌های نسل جدید و فشار‌های روحی می‌تواند پیامد‌های جبران‌ناپذیری داشته باشد، بویژه در مورد ایران، کشوری که بیش از 50 درصد جمعیت آن زیر 30 سال هستند و این بازار بسیار داغ و خوبی برای شرکت‌‌های تولید سیگار است.
در تحقیقی محقق شد که زمان صرف شده برای تهیه خوراک در کشور‌های اروپایی 3 تا 4 دقیقه، پوشاک 7 تا 10 دقیقه و خرید سیگار 10 الی 20 دقیقه است؛ اما این زمان در کشور‌هایی مثل ایران کاملا برعکس است در تمام سوپرمارکت‌ها، کیوسک‌های روزنامه‌فروشی و حتی در اغذیه‌فروشی‌های شهر و کنار خیابان‌ها، اگر نگوییم 24 ساعته ولی تا پاسی از شب شاهد فروش سیگار هستیم.
گویا در زمینه مصرف سیگار بتدریج ایران گوی سبقت را از بسیاری کشورها ربوده است. طبیعی است که گسترش فرهنگ مصرف‌گرایی در جامعه و تمایل افراد برای استفاده از کالا‌های ارائه شده و دسترسی و رویت آسان به کالا‌هایی از جمله سیگار می‌تواند به گرایش بیشتر افراد به این گونه موارد منجر شود و این خود زمینه را برای استفاده بیشتر و ناصحیح و بروز آسیب‌های متعاقب آن فراهم می‌آورد.
حال به نظر می‌رسد با توجه به جایگاه مهم و تاثیرگذار خانواده بر اعضای آن باید شرایط را برای برقراری هرچه بیشتر امنیت اخلاقی در خانواده فراهم کرد تا اولین مراحل شکل‌گیری شخصیت افراد، بر پایه‌هایی محکم و اصولی بنا شود که این مساله خود رشد و ثبات عاطفی و روحی افراد را دربر خواهد داشت. گفتنی است که از طریق خانواده‌هایی سالم و بهنجار بسیار راحت‌تر می‌توان الگو‌های درست را در ذهن جوانان درونی کرد.
پس نباید این فرصت و امکان بالقوه را براحتی از دست بدهیم؛ همچنین اهمیت اطلاع‌رسانی و تبلیغات در زمینه منع سیگار را نیز نمی‌توان نادیده گرفت.



 
  • قاسم صفایی نژاد

بیمار می‌شوم که پرستاری‌ام کنی                  خود را زمین زدم که هواداری‌ام کنی
گوشم پر از نصیحت و حرف است ای رفیق         من آمده‌ام که رفع گرفتاری‌ام کنی
گفتی تو سنگدل شدی، خب شده‌ام ولی         نزد تو آمدم که قلمکاری‌ام کنی
اصلا مرا به چوب ادب بستنت چه بود؟               اصلا که گفته بود فلک‌کاری‌ام کنی؟
نانی ز من بگیری و نانی دگر دهی                    بر تو نیامده که دل آزاری‌ام کنی
رو دست خوردم از همه حتی ز دست خویش      کِی خواستم که کاسب بازاری‌ام کنی؟
فردا بیا و نامه‌ی من را به آب ده                         زان پیش‌تر که مجرم طوماری‌ام کنی
این ضعف من به قوت خود باقی است و باز          من بر همان سرم که سحر یاری‌ام کنی

 

  • قاسم صفایی نژاد

واقعیت‌های فرهنگی و اجتماعی جهان امروز دستخوش تغییر شده‌اند. اگر زمانی صاحبان قدرت با زور اسلحه و سر نیزه و توپ و تفنگ دیگران را به تبعیت وادار می‌کردند، امروز پایدارترین و موثرترین و کم‌هزینه‌ترین راه اعمال نفود، تغییر منش‌ها و نگرش‌های افراد است؛ این موضوع در رفتار  نوین قدرت‌های بزرگ جهان و استعمارگران دیروز مبنی بر فتح قلوب مردم و غارت منابع آنها بدون مقاومت مردم آن کشور کاملا مشهود است. یکی از استراتژیست‌های آمریکایی در خصوص دکترین جدید امنیت ملی این کشور گفته بود: «اگر مردم کشورهای هدف را به خوردن مک دونالد، پوشیدن لباس جین، خوردن کوکاکولا، گوش کردن جاز و نگاه کردن به فیلم‌های هالیوود وادار کنیم، بدون لشکرکشی می‌توانیم آنها را ساکنان ایالت جدید خود به حساب آوریم.»
در قشون‌کشی میان موساییان و ساحران، این جادوگران تجمل‌آفرینند که می‌توانند میان حقیقت و شبه حقیقت تشکیک ایجاد کنند و ضمیر جامعه را به سوی باورهای غلط سوق دهند. تا جایی که ممکن است برخی از افراد جامعه به جای انجام وظیفه در این جهان زودگذر به ابزار دنیایی و ثروت آن دلخوش کرده و ثروت دنیا را پایان همه چیز بدانند.
مهندسی فرهنگی که ذاتی درایتمند دارد می‌کوشد تا با شناسایی مهاجمان فرهنگی در مقابل باورهای غلط آنها بایستد و اگر موارد خوبی دیده می‌شد آنها را وارد فرهنگ کند! البته که تدابیر اندیشیده شده باید از جنس فرهنگ باشد.
مهندسی فرهنگی رویکردی کاملا مفهومی، تخصصی، زیرساختی و در عین حال عملیاتی است. همین ویژگی‌ها است که فرهنگ را متفاوت و غالب بر سایر عرصه‌ها ساخته است و به همین خاطر است که می‌گویند علاج ناهنجاری فرهنگی، درمان فرهنگی، علاج ناهنجاری اجتماعی درمان فرهنگی و حتی علاج ناهنجاری سیاسی نیز درمان فرهنگی است. مهندسی فرهنگی یعنی پاسخ خلاقانه به چالش‌های موجود در همه ابعاد توسعه کشور. مدیریت فرهنگی نیز باید در اختیار کسانی باشد که بر هندسه فرهنگی جامعه، ابزارهای نوین و روش‌های کار آمد و بهنگام آن مسلط باشند. در غیر اینصورت حتی اگر طراحی مهندسی فرهنگی ما ایده آل باشد، بنای آن را سست و لرزان اجرا خواهند کرد.
محیط اجتماعی فرهنگ بیشتر یک محیط واقعی است تا ایده‌آل و آرمانی‌. لذا مدیریت فرهنگی باید عملیاتی باشد نه دستوری. مدیر فرهنگی بیشتر باید در صحنه فرهنگ باشد تا پشت صحنه آن.
از طرفی مهندسی فرهنگی یک مقوله نسبی است، به این معنی که مهم‌تر از آمارهای کمی، این کیفیت رفتار فرهنگی است که نسبت موفقیت آن را مشخص می‌کند. در عین حال باید توجه کرد که فضای فرهنگی جامعه فضایی سیال و انعطاف‌پذیر است نه یک سیستم صرفا مکانیکی .
معنی مهندسی فرهنگی، اصلاح هندسه فرهنگ در نظام حاکمیتی است، نه ایجاد یک سیستم یکپارچه و واحد فرهنگی. به عبارتی مهندسی فرهنگی نیاز به یک اتاق فرمان دارد اما می‌تواند و باید از صدها و بلکه هزاران اتاق فکر و ابزارهای عملی متنوع برخوردار باشد. زیرا فرهنگ بیشتر از آنکه در اختیار حاکمیت باشد، به وسیله جامعه ساخته می‌شود.
در مهیا کردن بسترها و ابزار لازم و نوین و بهره‌گیری از تشکل‌های فرهنگی – مردمی و حمایت از آن‌ها در چارچوب نظام فرهنگی طراحی شده (که باید مورد اجماع ارکان فرهنگی جامعه نیز باشد) ضروری است. در مهندسی فرهنگی مردم باید متصدی اصلی فرهنگ باشند.
خاستگاه مهندسی فرهنگی، سنت‌ها و آرمان‌ها، رویکرد آن افق‌های تازه و ابزار و روش‌های آن مدرن است. تنها در چنین وضعی است که محصول مدیریت فرهنگی جامعه پیشرفته همراه با معنویت، فضیلت و اخلاق خواهد بود.
مهمترین اولویت مهندسی فرهنگی باید احاطه فرهنگ بر حوزه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باشد. ما بدون فرهنگ نمی‌دانیم چه هستیم. انسان هرگز منقطع از فرهنگ نیست و فهم ما تابعی از فرهنگ ماست.

  • قاسم صفایی نژاد