از سه ماهی قرمز عیدمان، دو تا زنده بودند. پریشب یکیشان از دنیا رفت. موقعی که آب تنگ ماهی را عوض میکردم، ماهی مرده را داخل کیسه فریزر گذاشتم و برخلاف همیشه که در گلدان لب بالکن خاکش میکردم، به دلیل بیحوصلگی داخل سطل زباله انداختم. اصلا حواسم نبود دخترم این صحنه را میبیند.
من حواسم نبود ولی دخترم صدایش به اعتراض بلند شد که: بابا چرا انداختیش سطل آشغالی؟ مامانش بود!
---------------------------------------
خدایا!
چقدر از بیحوصلگی و حواسپرتی و غفلت و ... کارهایی کردهایم که دیدهای؟ که شنیدهای؟ که خواندهای دلمان را؟
ببخش من را که هر لحظه در خسر و زیانم.
از مراسم عزای زنعمو تازه برگشته بودم که دوستی پیام داد که امیرحسین رضوانی به رحمت خدا رفته. سال ۹۱ و ۹۲ همکار بودیم و پس از آن دوست شدیم. نه از آن دوستیهای همیشگی ولی از آن دوستیهای نزدیک. هر چند، چند ماه یک بار تماس داشتیم، اما صمیمیت دوجانبهمان مستمر بود و واقعی. یک جوان دغدغهمند عدالت که در هیچ چارچوب محافظهکاری نمیگنجید.
سال ۹۱ توفیق داشتم در کنار ایشان به همراه سایر دوستان، ویژه نامه له و علیه سازش را برای راهیان نور منتشر کنیم. این ویژه نامه و یادداشتهای او را میتوانید از اینجا بخوانید.
لطفا برایش فاتحه بخوانید.
سال، نو شده و همه به دنبال نو شدن هستیم. خرید کردهایم و خانهتکانی و .... دلمان میخواهد در سال جدید اتفاقاتی بیفتد که خوشحالی و آرامش بیشتری تجربه کنیم. برخی از ما دل دریاییتری دارند و امیدوارند که برای همه اتفاقات خوب بیفتد.
راستی نو شدن چگونه اتفاق میافتد؟ فقط همین ظاهر و لباس و تزیینات؟ خب همه میدانیم نه؛ حرف تکراری زدن هم که هنر نیست. قصدم از این سؤال، یادآوری چنین پاسخی نبود. میخواهم بگویم حتی اگر اراده نو شدن داشته باشیم، تصمیم آگاهانه و منطقی و محکم بگیریم، به آن عمل هم بکنیم، ممکن است برخی اشتباهاتمان از سالهای قبل وجود داشته باشند که این نو شدن را به عقب بیندازند. آنجا باید مراقب باشیم که تدبیرمان به دلیل بیتدبیری گذشتهمان نتیجه نداده و امیدمان به همین دلیل کمرنگ شده. مثال هم همین سیل دو استان شمالی کشور. بگذریم از اینکه هنوز هم ارادهای جدی از سوی بخشی از مسئولین برای حل مشکلات وجود ندارد اما آن دسته از مسئولینی هم که اراده کردهاند تا مشکل را حل کنند، به دلیل بیتدبیری آن بخش مسئولیتنشناس، کارهای سختی پیش رو دارند.
این در زندگی فردی ما هم میتواند وجود داشته باشد. اشتباه و تنبلی یا غفلتی که در گذشته دور و نزدیک کردهایم و حالا که تصمیم به نو شدن گرفتهایم، سیلی میآید و زندگیمان را آب میبرد. به قول شاعر:
من از رفوی گنه، از ثواب افتادم به باغ آمده بودم، به آب افتادم
سخنم این است که برای نو شدن، علاوه بر ظاهر و اضافه بر تصمیمات جدید مثبت، بخاطر داشته باشیم که باید اقداماتی هم برنامه ریزی کنیم که اشتباهات گذشته را جبران کنیم. اغلب، ترک کردن اشتباهات گذشته، به تنهایی کفایت نمیکند و جبران لازم دارد.
نوروز مبارک.
-----------------------------
پ.ن: خروجی تلگرامی وبلاگم هم بالاخره ایجاد کردم. خوشحالم میشم دنبال کنید. اونجا علاوه بر پستهای جدید وبلاگم، پستهای بایگانی شده از قدیم هم به مناسبتهای مختلف بازنشر میکنم. روی اینجا کلیک کنید تا وارد کانال بشید. دکمه عضویت هم فراموش نشه.
چه روزهای شلوغی است این روزهای پایانی سال. اسفند قبلی و اسفند قبلترش که به جز شغل اصلی، درگیر پروژه دیگر یا پژوهش هم بودم، فکر میکردم که افرادی که فقط یک کار دارند، چه اسفندی دارند. حتما به همه کارهای عقب مانده و البته مقدمات نوروز میرسند. امسال ۱ اسفند که دفاع کردم، در ذهنم برای اسفند کلی برنامه ریختم؛ برنامههایی که هیچکدام اجرا نشد. کار و کار و کار امان نداد که حتی خاطره نویسی روزانهام را بنویسم.
اسفند ماه هر چند جزو ماههایی است که بیشترین ناسزا را به آن نسبت میدهند اما «ماه» است. «ماه» است که طبق قانون پارکینسون باعث میشود همه کارهای عقب افتاده به هر حال تا حد خوبی پیش برود. «ماه» است که تلاش و زندگی را جهت میدهد و تسریع میبخشد؛ و «ماه» است که «انتظار بهار» را دو چندان میکند.
همیشه سعی کردم در چالشهای وبلاگی تا حد مقدور شرکت کنم. نمونههاش هم میتونید در این برچسب ببینید.
وبلاگ نون والقلم چند روز پیش یک چالش جدید راه اندازی کرده به نام «پویش مؤثرترین وبلاگها» که در این پویش، این دغدغه رو میخواد ایجاد کنه که به جز برترین بلاگرها از منظر سرویس دهنده بلاگ که بیشتر به آمارهای کمی توجه داره، بهترین وبلاگ از نظر کیفی و اثرگذاری هم از منظر کاربران شناسایی کنه.
یاد ۸ سال پیش افتادم. سال ۸۹ جشنواره چهره وبلاگی سال کشور را در جشنواره «چهره بلاگ» طی سازوکار رأیدهی مردمی با چک کردن شرایط اولیه ورود و ثبت نام به همراه دوستان خوبم حسن میثمی و محمدحسین کاشی راه اندازی کرده بودیم. جشنوارهای که ۳ سال برگزار شد و بلاگرهای معروف اون زمان مانند امیدحسینی و زهرا اچ بی و حسین قدیانی برگزیده میشدن یا به طور مثال افرادی مانند احسان رستگار که معروف نبودن، معرفی میشدند.
اگه من بخوام در این چالش شرکت کنم، باید به نزدیک ۱۴ سال قبل برگردم و وبلاگ آواز خاموش که در نوروز ۸۴ راه اندازی کرده بودم. وبلاگهایی که اون زمان فعال بودند و خیلیهاشون وبلاگ نویسی رو ادامه ندادند و وارد شبکههای اجتماعی مختلف شدند یا حتی کلا تولید محتوا در فضای مجازی به این شکل رو رها کردند. بنابراین اگه برخی از این نفرات رو نمیشناسید پیشاپیش پوزش میطلبم. ضمنا ترتیب خاصی برای این نفرات وجود نداره و صرفا به ترتیب حروف الفبا هستند.
آهستان
امید حسینی یکی از وبلاگنویسهای موثر دهه هشتاد بود که هنوز هم پست گذاشتن را رها نکرده اما وبلاگش سه سالی هست که خاک میخورد و به روز نمیشود و بیشتر در تلگرام میشود او را جست. ویژگی بارز امید حسینی بیان صریح تحلیلهای خود به ویژه در حوزه سیاسی و اجتماعی است.
اتاقی برای دو نفر
اتاقی برای دو نفر است اما به وسعت دریا. ساده و صمیمی و دغدغهمند. هر چند که در برههای بین شفافیت و خودسانسوری متحیر شد اما به پختگی لازم رسید و دوباره خواندنی شد.
اعترافهای من
حسن میثمی از دوستان قدیم من که بلاگرهای قدیمی ایشون رو با وبلاگهای سیب خوشبو و اعترافهای من میشناسند یا حتی سایت وبلاگ نیوز. از قدیم هم کمتر پست میذاشت و بیشتر سعی میکرد فضای وبلاگ نویسی رو تقویت کنه اما چند سالی هست دیگه از وبلاگش خبری نیست.
بانوچه
فکر کنم اکثر خوانندگان وبلاگ من ایشون رو بشناسند و از قلم نافذ ایشون بهره برده باشند. یک دختر بوشهری با دغدغههای زندگی دخترانه که همیشه سعی کردند تجربیاتی رو به مخاطبان منتقل کنند که غیرمستقیم یاددهنده باشه. هر چند که کمتر مینویسند در چند ماه گذشته اما هنوز مینویسند.
تراکم اندیشهها
قلم جذاب و گیرا و البته کمصبر که نمیدانیم چه شد کوچ کرد از فضای بلاگستان. به نظرم اگر ادامه میدادند یکی از مؤثرین بلاگرهای فضای بلاگستان در سالهای آینده میشدند اما کار نیمه ماند.
حریری به رنگ آبان
نوشتههای بیتکلف و قلم روان از ویژگیهای این وبلاگ است. هر چند هنوز در برخی زمینهها زمینه چیدن میوههای مطالعات فراهم نشده اما نوشتهجات حاکی از مطالعه فراوان و آرامش درونی ایشونه.
زهرا اچ بی
همیشه یکی از فعالان فضای مجازی بوده. صراحت و صمیمیت و صداقت در نوشتهها و نظرات او باعث ماندگاریاش شده است. هر چند فعالیت ایشون هم چند وقتی هست در وبلاگشون ادامه نداره و به شبکههای اجتماعی کوچ کردهاند.
وادی
سیده فاطمه مطهری که همیشه با سلیقه و مرتب و دسته بندی شده پست میگذارند. همیشه در طول این سالیان از نظرات عمیق ایشون در مسائل فرهنگی بهره بردهام.
سعی کردم ترکیبی از بلاگرهای قدیمی باشد و وبلاگهای فعال. حتما افراد زیاد دیگری بخصوص بین کسانی که دیگر نمینویسند وجود دارند که به نظر من عالی بودند ولی سعی کردم کمتر از میان آنان معرفی کنم.
از همین هشت نفر دعوت میکنم در این چالش شرکت کنند؛ بلکه افرادی که کمتر نوشتهاند در این سالها هم دوباره بنویسند!