پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۳۰۳ مطلب با نشانه «نقل قول» ثبت شده است

نقل قول نقل قول

عاشق قرآن...

 
تنزیل کلام حیِّ سرمد، قرآن                      اسرار نهـان آل احـمد (ص)، قـرآن
آیـات خـداوند نَسـوزد هرگـز                        ثبت است به سینه محمد (ص)، قرآن
شک نیست که انقلاب ما قرآنی است         با خصم زبون، حساب ما قرآنی است
در پـاسخ دشمــنان قـــرآن کـریـم               چون شیر خـدا، جواب ما قرآنی است
مـا دل شدگـان که امّـت قرآنیم                   در سوگِ غریبِ غربتِ قرآنیم
یا منتقم اِنْتَقِم که قرآنت سوخت                ما مـنتـظران دولـت قـرآنیـم
آنانکه سفیر مکتب ایرانند!                         دلمرده و بی‌صفا و بی‌ایمانند
ای بی‌خبران! بی‌خردان در فکرِ                   سوزاندن اصل مکـتب قـرآنند
یاران! اگر عبد خـالق ِ قـرآنید                       گر منتظران ناطق قرآنـید
در گوش جهانیان به ظهر جمعه                  اعـلام کنید: عاشق قرآنید
این فاجعه انحصار این بار نبود                     این شعله به نور، اولین بار نبود
ایکاش که شعله ور نگردد دیگر                   ورنه چه بگویم: آخرین بار نبود
یک قـوم یهـود پـاره‌اش می‌کـردند               صد قوم دغل نظاره‌اش می‌کردند
می‌سوخت کتاب عشق و یک اُمّتِ پاک        با رهبر خویش چاره‌اش می‌کـردند
اینجاست که اقتدا به ارباب کنیم                  با نام حسین (ع) فتحِ هر باب کنیم
او ناطق قرآن و جهان، ‌چون کوفه                 تفسیر کنیم و جـذبِ اَحباب کـنیم

 
محمود ژولیده
 
 



 
نقل قول

اعوذ برب ...

دیشب پای منبر حاج آقا میرباقری بودم. صحبت از سه گروه «خائفین»، «راجین» و «محبین» بود. بگذریم از تفسیرها و روایات زیبایی که ایشان فرمودند. در بخش‌های پایانی عرایضشون، فرمودند:
حدیثی داریم که خائفین مانند کسانی هستند که در حرم هستند، راجین مانند کسانی هستند که در مسجدالحرام هستند و محبین مانند کسانی هستند که در کعبه هستند. بنابراین خائفین و راجین و محبین، سه درجه مختلف اهل ایمان هستند که هر سه در امان خداوند هستند (یا امان الخائفین). منتهی خائفین در امان خدا از شر بقیه موجودات عالم هستند و راجین علاوه بر امان از بقیه موجودات، در امان هستند از شر خودشان و ...
به این فکر می‌کردم که به همین خاطر است که در مسجدالحرام انقدر آرامش وجود دارد. انسان در آنجا در امان خداوند است از شر خودش!



 
نقل قول

تو و من

بارخدایا، اى که گناهکاران به رحمتت فریادرسى مى‏کنند، و اى که بیچارگان به یادآورى احسانت پناه مى‏برند، اى که خطاکاران از بیم تو به شدت گریه مى‏کنند، اى همدم هر وحشت‏زده غریب، اى گشایش هر اندوهگین دل‏شکسته، اى فریادرس هر درمانده تنها، اى مددکار هر محتاج رانده شده،
تویى که رحمت و دانشت همه چیز را فرا گرفته، تویى که هر آفریده را از نعمتهایت بهره‏اى مقرر فرموده‏اى، تویى که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تویى که مهرت پیشاپیش غضبت در حرکت است، و تویى که عطایت از منعت بیشتر است، و تویى که پهنه رحمت و مهرت همه آفریدگان را فراگرفته، و تویى که چون نعمت به کسى مرحمت کنى چشم پاداش از او ندارى، و تویى که در کیفر عاصیان  از اندازه نمى‏گذرى؛
و من،
اى خداى من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادى پس  لبّیک و سَعْدَیْکَ گفت و فرمانت را بجاى آورد، اینک منم اى پروردگار من که در پیشگاهت به خاکسارى درافتاده‏ام،  منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهى برده، و منم که از سر جهالت تو را نافرمانى کرده‏ام در صورتى که تو شایسته این نبودى که من چنین کنم.
اى خداى من، آیا اگر کسى تو را بخواند بر او رحمت مى‏آورى تا در دعا بکوشم؟ یا کسى را که به درگاهت بنالد مى‏آمرزى تا در گریه شتاب نمایم؟ یا از کسى که از سرِ فروتنى صورت به خاک درگاهت بساید درمى‏گذرى؟ یا کسى را که به پیشگاهت از سرِاعتماد از فقر و ندارى خود شکوه کند بى‏نیاز مى‏گردانى؟ 



قسمتی از نیایش 16 صحیفه سجادیه

 


 
نقل قول

آیا خوارج مقدس‌های متحجر بودند؟

 
من از سابق مکرر گفته‌ام که اگر ملتى قدرت تحلیل خودش را از دست بدهد، فریب و شکست خواهد خورد. اصحاب امام حسن، قدرت تحلیل نداشتند؛ نمى‌توانستند بفهمند که قضیه چیست و چه دارد مى‌گذرد. اصحاب امیرالمؤمنین، آنهایى که دل او را خون کردند، همه مغرض نبودند؛ اما خیلى از آنها - مثل خوارج - قدرت تحلیل نداشتند. قدرت تحلیل خوارج ضعیف بود. یک آدم ناباب، یک آدم بدجنس، یک آدم زبان‌دار پیدا مى‌شد و مردم را به یک طرف مى‌کشاند؛ شاخص را گم مى‌کردند. در جاده، همیشه باید شاخص مورد نظر باشد. اگر شاخص را گم کردید، زود اشتباه مى‌کنید. امیرالمؤمنین مى‌فرمود: «و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ اول، بصیرت، هوشمندى، بینایى، قدرت فهم و تحلیل، و بعد صبر و مقاومت و ایستادگى. از آنچه که پیش مى‌آید، انسان زود دلش آب نشود. راه حق، راه دشوارى است.
تمام قدرتمندان و ستمگران عالم آمدند، بر تل باطل چیزى افزودند. همه‌ى شیطان‌صفتان در طول تاریخ و در زمان ما آمدند، بر این سد باطل - که مقابل راه امیرالمؤمنین و بندگان خدا را مى‌گیرد - چیزى اضافه کردند. حق مى‌خواهد این تل را از سر راه بردارد و این سد را بشکافد؛ کار آسانى نیست، کار سختى است. تحمل و صبر و ظرفیت و رجوع به قدرت نفسانى و جوشندگى از درون لازم دارد، تا انسان بتواند راه حق را برود. البته وقتى که انسان توانست راه حق را هموار کند، آن‌وقت زندگى، زندگى لذتبخشى است. زندگى‌یى که در آن ظلم نباشد، زندگى‌یى که در آن زورگویى نباشد، زندگى‌یى که در آن تحمیل نباشد، زندگى‌یى که در آن شیطان بر اعمال و افکار انسان مسلط نباشد، زندگى بسیار روحانى و معنوى‌یى است.
من درباره‌ى این خوارج، خیلى حساسم. در سابق، روى تاریخ و زندگى اینها، خیلى هم مطالعه کردم. در زبان معروف، خوارج را به مقدسهاى متحجر تشبیه مى‌کنند؛ اما اشتباه است. مسأله‌ى خوارج، اصلاً این‌طورى نیست. مقدسِ متحجرِ گوشه‌گیرى که به کسى کارى ندارد و حرف نو را هم قبول نمى‌کند، این کجا، خوارج کجا؟ خوارج مى‌رفتند سر راه مى‌گرفتند، مى‌کشتند، مى‌دریدند و مى‌زدند؛ این حرفها چیست؟ اگر اینها آدمهایى بودند که یک گوشه نشسته بودند و عبا را بر سر کشیده بودند، امیرالمؤمنین که با اینها کارى نداشت. عده‌یى از اصحاب عبداللَّه‌بن‌مسعود در جنگ گفتند: «لالک و لاعلیک». حالا خدا عالم است که آیا عبداللَّه‌بن‌مسعود هم خودش جزو اینها بود، یا نبود؛ اختلاف است. من در ذهنم این است که خود عبداللَّه‌بن‌مسعود هم متأسفانه جزو همین عده بوده است. اصحاب عبداللَّه‌بن‌مسعود، مقدس‌مآبها بودند. به امیرالمؤمنین گفتند: در جنگى که تو بخواهى بروى با کفار و مردم روم و سایر جاها بجنگى، ما با تو مى‌آییم و در خدمتت هستیم؛ اما اگر بخواهى با مسلمانان بجنگى - با اهل بصره و اهل شام - ما در کنار تو نمى‌جنگیم؛ نه با تو مى‌جنگیم، نه بر تو مى‌جنگیم. حالا امیرالمؤمنین اینها را چه‌کار کند؟
آیا امیرالمؤمنین اینها را کشت؟ ابداً، حتّى بداخلاقى هم نکرد. خودشان گفتند ما را به مرزبانى بفرست. امیرالمؤمنین قبول کرد و گفت لب مرز بروید و مرزدارى کنید. عده‌یى را طرف خراسان فرستاد. همین ربیع‌بن‌خثیم - خواجه ربیع معروف مشهد - ظاهراً آن‌طور که نقل مى‌کنند، جزو اینهاست. با مقدس‌مآبهاى این‌طورى، امیرالمؤمنین که بداخلاقى نمى‌کرد؛ رهایشان مى‌کرد بروند. اینها مقدس‌مآب آن‌طورى نبودند؛ اما جهل مرکب داشتند؛ یعنى طبق یک بینش بسیار تنگ‌نظرانه و غلط، چیزى را براى خودشان دین اتخاذ کرده بودند و در راه آن دین، مى‌زدند و مى‌کشتند و مبارزه مى‌کردند!
البته رؤسایشان خود را عقب مى‌کشیدند. اشعث‌بن‌قیس‌ها و محمّدبن‌اشعث‌ها همیشه عقب جبهه‌اند؛ اما در جلو، یک عده آدمهاى نادان و ظاهربین قرار دارند که مغز اینها را از مطالب غلط پُر کرده‌اند و شمشیر هم به دستشان داده‌اند و مى‌گویند جلو بروید؛ اینها هم جلو مى‌آیند، مى‌زنند، مى‌کشند و کشته مى‌شوند؛ مثل ابن‌ملجم. خیال نکنید که ابن‌ملجم مرد خیلى هوشمندى بود؛ نه، آدم احمقى بود که ذهنش را علیه امیرالمؤمنین پُر کرده بودند و کافر شده بود. او را براى قتل امیرالمؤمنین به کوفه فرستادند. اتفاقاً یک حادثه‌ى عشقى هم مصادف شد و او را چند برابر مصمم کرد و دست به این کار زد. خوارج این‌گونه بودند و تا بعد هم همین‌طور ماندند.

بیانات آیت الله خامنه‌ای در 26 فروردین 1370

 
نقل قول

توهم توطئه: آمریکایی‌های به این نازنینی!

ما امروز در دوران حساسى هستیم. آیا جوان مى‌تواند بى‌تفاوت بماند؟ حمله دشمن به ما یک امر طبیعى است. هیچ لازم نیست که ما دستگاههاى ویژه‌اى داشته باشیم تا از اعماق کارهاى آنها براى ما خبر بیاورند - که البته خبرهاى ویژه هم داریم؛ این‌طور نیست که نداشته باشیم - اما اگر آن خبرها را هم نداشتیم، خیلى واضح و منطقى و طبیعى است که دشمن علیه ما توطئه کند. عدّه‌اى مى‌آیند و بحث توهّم توطئه را مطرح مى‌کنند. در دانشگاه و محیط روشنفکرى کشور، انسانى خجالت نکشد و بگوید توطئه توهّم است؛ دشمن علیه ما توطئه نمى‌کند؛ امریکا علیه ما توطئه نمى‌کند! گفت: مادر من چه اشتباه کند به خیالش که گربه هم لولوست! امریکاییهاى به این نازنینى!

 


بیانات آیت الله خامنه‌ای در دیدار جوانان استان اصفهان در تاریخ 80/8/12