۳۰۳ مطلب با نشانه «نقل قول» ثبت شده است
پروانه مدار خود...
زن آری! زن نه!
سال نو مبارک
وقتی که با توام دلم آرام میشود
گیرم کسی ز من نخرد اشک و آه را دیگر چه غم به بنده چو دارد اله را
حاصل نداشت غیر گنه کشتزار دل از من که میخرد بر و بار تباه را
شرمندگی، عقوبت اهل معاصی است این خود بس است بنده غرق گناه را
با اشک خویش سوی تو لشگر کشیدهام صف کردهام برابر تو این سپاه را
گفتم شوم سیاهی مهمانسرای تو شاید بپوشم از همه، روی سیاه را
چیزی اگر به من ندهی دم نمیزنم از دور چون روانه نمایی نگاه را
ابر گناه، راه نگاه مرا گرفت بالا بزن ز دیده من این کلاه را
گفتی چو اعتراف نمایی، نمیزنم! پس آمدهام که شرح دهم اشتباه را
نازک شده دلم، نخری قهر میکنم رحم آر بر کسی که ندارد پناه را
وقتی که با توام دلم آرام میشود از من مگیر گرمی این تکیهگاه را
من دل شکستهام تو بیا ناز من بخر دستی بگیر بنده مانده به چاه را
گفتم حسین! عرش خدا شد قدمگهم کوته نمود بر من دلخسته راه را
* این شعر در شب 18 ماه رمضان 88 توسط حاج منصور خوانده شده است.