پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۹۹ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

شخصی

قالب جدید وبلاگ

چند وقتی بود که قصد داشتم قالب وبلاگم رو عوض کنم اما متاسفانه کدنویسی پیدا نمی‌کردم که این کار رو برام انجام بده. یه پست موقت چند وقت پیش گذاشتم و دوستان، نفرات مختلفی رو معرفی کردند و خلاصه اینکه بلاگ‌تمز کار کدنویسی قالب جدید رو به خوبی و با سرعت خوب انجام داد.

در قالب جدید چند تا بخش مختلف وجود داره. بالاتر از همه، آخرین پست وبلاگ نمایش داده میشه. ذیل اون بخش نقل قول وبلاگ هست که در این قسمت، فرازهایی از کتاب‌هایی که در حال مطالعه اون هستم رو معمولا منتشر می‌کنم.

پایین‌تر از اون هم آخرین کتاب‌هایی که خوندم و در گودریدز منتشر شده به همراه شرح و نمره رو نمایش میدم. لینکدین ستون بعدی این ردیف هست که در اون آخرین پستی که در لینکدین منتشر کردم که بیشتر محتوای تخصصی هست رو قرار دادم. البته این بخش یه ایرادی داره که برای شما به صورت ستاره دار میاد اما داخل پست چیزی نمایش داده نمیشه و شما فقط در صفحه اول وبلاگ میتونید پست رو ببینید و با کلیک روی اون میتونید به لینکدین من برید. شاید این بخش رو تغییر بدم و همون ویجت استاندارد لینکدین رو قرار بدم.

در ستون کنار هم به جز لینک صفحات رسانه‌های اجتماعی من، طبقه بندی موضوعی پست‌ها قرار داره که جمع و جورتر از قبل شده و با کلیک روی علامت مثبت هر قسمت می‌تونید زیرمنوی اون رو ببینید. بخش بایگانی وبلاگ هم که بیش از ۱۳۰ ماه رو شامل میشد، به صورت سال نمایش داده میشه و با کلیک روی هر سال می‌تونید ماه‌های مرتبط با اون سال رو ببینید و بهش مراجعه کنید.

نمایش وبلاگ در موبایل هم به دلیل قابلیت واکنش‌گرا (ریسپانسیو) بهتر شده و راحت‌تر میتونید بخونید.

حتما نظرات شما میتونه در تکمیل این قالب کمک کنه. پس منتظر نظرات شما هستم.

 

شخصی

چالش: چرا وبلاگ؟

چالش جدید رو رادیوبلاگی‌ها طراحی کرده. باید در کمتر از صد کلمه بگیم چرا وبلاگ؟

به نظرم وبلاگ در رسانه‌های اجتماعی، حکم کتاب را دارد در رسانه‌های جمعی. شاید روزنامه، رادیو و تلویزیون توانستند میزان زمانی که مردم به مطالعه کتاب می‌پردازند را کاهش دهند اما حتما عمق اثر کتاب را نتوانستند از بین ببرند.

وبلاگ‌ها به دلیل قابل جستجو بودن، قابل بایگانی کردن، دارا بودن لینک ثابت فراگیر، قابلیت جستجو و ... در دسترس‌تر و ماندگارتر هستند. بگذاریم از اینکه سایر رسانه‌های اجتماعی دوره چند ساله‌ای دارند که موقت است. روزی فیس بوک، روزی تلگرام و روزی دیگر... وبلاگ‌ها بیشتر از سایر رسانه‌های اجتماعی نمایانگر شخصیت صاحب وبلاگ هستند و بلاگرها برای تولید محتوای وبلاگ خود فکر و وقت بیشتری می‌گذارند. نشانه آن هم اینکه بلاگرها در سایر رسانه‌های اجتماعی مطالب بیشتری تولید می‌کنند اما محتواهای عمیق‌تر و ماندگارتر خود را در وبلاگشان منتشر می‌کنند.

شخصی

دو میلیون بازدید

برای رسیدن به یک میلیون بازدید در این وبلاگ، نزدیک به ۱۰ سال زمان نیاز بود. اینجا را بخوانید. اما برای رسیدن از یک میلیون به دو میلیون کمتر از ۲ سال. سرعت رشد محصولات فرهنگی معمولا همین روند را طی می‌کند. در ابتدا خیلی سخت دیده می‌شود اما کم کم که روی ریل افتاد و مستمر تولید شد، مورد توجه واقع می‌شود.

بگذریم که روش‌های امروزی برای بازاریابی محتوا می‌تواند به صورت واقعی یا فیک، این آمارها را بالا ببرند.

بیش از اینکه برایم مهم باشد که به ۲ میلیون بازدید رسیده‌ام، این مهم است که «بلاگستان» زنده است.

شخصی

چالش وبلاگی: نویسندگی کتاب

وبلاگ در بعضی خصوصیات شبیه کتاب هست. هر چقدر که روزنامه و رادیو و تلویزیون تونستند کتاب رو از معرکه بیرون بکنند، شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها هم میتونند. هر چقدر رسانه‌ها جدید و تصویری‌تر میشن، اما آخرش اون لذتی که از خوندن کتاب برده میشه و اون انسی که کتابخوانان با کتاب دارند و عمقی که محتوای کتاب داره یه چیز دیگه است؛ وبلاگ هم همینطوره.

شاید به همین دلیل بلاگرها، بیشتر کتابخوان باشند و چون فقط مصرف کننده محتوا نیستند و تولید کننده محتوا هم محسوب میشن، دست به قلم‌شون هم خوبه. بنابراین ایده‌های زیادی هم برای نوشتن دارند.

تصمیم گرفتم یه چالش وبلاگی را به همین دلیل ایجاد کنم. میخوام در این چالش لطف کنید و بنویسید که اگر یه روزی نویسنده کتاب بشید، دوست دارید در چه ژانری و چه موضوعی کتاب بنویسید و حتی اگه میتونید و ژانر کتاب‌تون رمان یا داستان هست، هسته اصلی کتاب چیه؟ لزومی نداره حتما خیلی چیز خاصی باشه و ایده اصلی‌تون برای نوشتن کتاب باشه. ممکنه ایده‌هایی داشته باشید که در طی زمان پخته‌تر بشن؛ میتونید چیزی که الان در ذهنتون هم هست بنویسید.

برای اینکه کمک کنم چند تا ژانر اصلی کتاب رو می‌نویسم. یکی از بین این ژانرها انتخاب کنید و موضوع و هسته اصلی کتاب رو بنویسید.

رمان و داستان، زندگینامه، تاریخی، کودک و نوجوان، جنایی، ترسناک، طنز، ماوراءالطبیعه، مذهبی، شعر، علمی

 

برای اینکه پست خیلی طولانی نشه، من خودم در یه پست دیگه در این چالش شرکت می‌کنم و ذیل این پست لینک تمام پست‌هایی که در این چالش شرکت کردند رو به مرور اضافه می‌کنم. فقط لطف کنید اگر در این چالش شرکت کردید، در بخش نظرات لینک پستتون رو اضافه کنید.

ضمنا هر بلاگری می‌تونه ۲ تا هر چند نفر که دلش بخواد به این چالش دعوت کنه.

من دعوت می‌کنم ازهمه دوستان به ویژه:

طلبه اُ منفی، تراکم اندیشه‌ها، بانوچه، سعیدنوشت، اتاقی برای دو نفر، خودنویس، دختری از نسل حوا، مرد بارانی، سروسهی، همینه که هست، حریری به رنگ آبان، inside monster

 

شرکت کنندگان:

۱. بانوچه

۲. پژوهشگر

۳. معنابخشی‌های من

۴. آقاگل

۵. سعیدنوشت

۶. بحر در کوزه

۷. حریری به رنگ آبان

۸. اینجا می‌نویسم

۹. تراکم اندیشه‌ها

۱۰. آرزوهای نجیب

۱۱. یک عینکی می‌نویسد

۱۲. خودنویس

۱۳. اردیبهشت

۱۴. مثل دال

۱۵. بازتاب نفس صبحدمان

۱۶. هواتو کردم

۱۷. لاجوردی 

۱۸. رنگ پریده

۱۹. شوریده

۲۰. ابرک صورتی

۲۱. شباهنگ

۲۲. دختری از نسل حوا

 

بعدنوشت:

نویسنده وبلاگ سعیدنوشت لطف کردند و این طرح رو برای این چالش آماده کردند و ارسال کردند. سپاس

یادداشت شخصی

پایان خسران؟!

هر از چند گاهی نیاز است که انسان سوزنی به خود بزند. نه بخاطر جوالدوزهایی که به مردم زده و عیب‌جویی‌هایی که با افتخار انجام داده، بلکه بخاطر اینکه بادهای این بالن بی‌مغز را خالی کند و قدری بنشیند و فکر کند که از فراز کدام شهرها عبور کرده و به کدامین «قله» یا «دره» نشسته است! 

من که حتی برای تفاخر و به ریا «خودسازی» می‌کنم! بیچارگی آنجاست که هر چه بیشتر خودم را باد کرده باشم و بالاتر تصور کرده باشم با سرعت بیشتری سقوط می‌کنم و...

سنگ بزرگ نشانه نزدن است! واقعا؟ نمی‌دانم درست است یا نه، اما به هر حال نیاز است نشانه‌ای باشد. اگر هدفی نباشد که پرتابی نیست، حرکتی نیست. حتی اگر پرنده مردنی باشد و پرواز را بخواهیم به خاطر بسپاریم، باید بدانیم به کدام سو می‌خواهیم پرواز کنیم. اینکه گفته‌اند «ما مأمور به انجام وظیفه‌ایم، نه نتیجه» معنی‌اش این نیست که هدفی نداشته باشیم. هدف مشخص است، به سوی آن حرکت می‌کنیم و از همه عقل و عشق یاری می‌طلبیم و با همه ایمان و توان تلاش می‌کنیم اما اگر باز هم به نتیجه نرسیدیم، از خودمان راضی هستیم.

چند زمانی است که غافلم از حساب و کتاب خود. روزمرگی به بهانه سرشلوغی این روزها گویا مد شده است. دقت کرده‌اید؟ همه هم سرشان شلوغ است. دانشجو و شاغل و خانه‌دار و مدیر و رییس جمهور نمی‌شناسد. هیچ‌کس وقت اضافه‌ای ندارد. انگار «زمان» بی‌برکت شده است. اما نه. قسم به همین «زمان» که انسان در خسر و زیان است مگر...

باید زودتر هدف‌های قابل دستیابی و قابل سنجش انتخاب کنم. باید برنامه ریزی کنم و اقدام کنم و باید ارزیابی کنم. دیگر خسران کافی است به حول و قوه الهی.