گاهی وقتها حس میکنی از عملکرد خودت در یک مدت طولانی چند ساله ناراضی و پشیمون هستی؛ اما یه اتفاق جدید هم در زندگیات در حال وقوعه که فرصت جبران اون عملکردت رو نداری. اینجور موقعها آدم نمیدونه باید چیکار کنه. تنها کاری که میشه کرد اینه که مراقب آینده و فرصتهای پیش رو باشیم که به سرنوشت قبلی دچار نشه.
الهی به امید تو...
اپراتورهای تلفن همراه در کشورمان، تنوع چندانی ندارند. هر چند رقابتی در چند سال اخیر بین همراه اول و ایرانسل به وجود آمد و با آمدن رایتل به نظر میرسید رقابت به سود مشتریان خاتمه یابد اما نباید از نقش تبلیغات هم در این رقابت، غافل شد.
اواخر پاییز 91 بود که با تبلیغات فراوان رایتل، یک سیم کارت دائمی رایتل خریداری کردم. صرف نظر از اینکه پوشش آنتن مطابق نقشه سایت نبود و بسیاری از مناطق آنتندهی در لحظهای وجود داشت و لحظهای دیگر تا دقایقی امکان اتصال وجود نداشت، اشکالات بزرگ دیگری نیز وجود داشت؛ مانند عدم دریافت پیامک از بانکها، سامانههای خبری و ... که تا تابستان امسال وجود داشت.
اما تیر ماه امسال رایتل با تبلیغات فراوان در مورد فعال کردن رومینگ ملی (از خزر تا خلیج همیشه فارس) و استفاده از پوشش آنتنهای سایر اپراتورها، سعی در ورود جدیتر خود به بازار اپراتورهای همراه کرد. اما از آنجا که ذات تبلیغات این است که خوبیها گفته شود و بدیها به چشم نیاید، واقعیتهایی بر روی مشترکان پس از خرید مشخص میشود که به نظر میرسد گاهی مصداق «کم فروشی» است.
رومینگ ملی رایتل در روزهای ابتدایی راه اندازی، در مکانهایی که رایتل آنتن نمیداد به همراه اول و ایرانسل منتقل میشد تا مشترک رایتل تقریبا در هر مکانی پوشش شبکه داشته باشد. اما پس از گذشت یکی دو ماه، اختلال جدی در اتصال به آنتنهای همراه اول و ایرانسل پیش آمد که در بسیاری از زمانها اجازه اتصال به آنتنهای این دو اپراتور داده نمیشد. پس از گزارش مشکل به رایتل از طریق سایت رایتل، اپراتورهای رایتل با تماس پیگیرانه خواهان حل مشکل بودند اما به دلیل اینکه از تخصص کافی برخوردار نبودند، راهنماییهای درستی نمیکردند. حتی گاهی اوقات سخنانی مانند «با همراه اول تماس بگیرید که چرا در انتقال به آن مشکل وجود دارد» بر زبان رانده میشد که به دلیل اینکه من مشترک رایتل بودم، خنده دار بود.
به هر حال پس از چند بار گزارش مشکل، بنده از اپراتورهای خط مقدم رایتل به سمت تیم تخصصی رایتل هدایت شدم که با کمتر از دو دقیقه صحبت، مشکل به صورت شفاف توضیح داده شد. «مشکل با همراه اول طی چند روز آتی حل میشود اما ایرانسل در مناطقی که مشترکان زیاد دارد، نمیتواند مشترکان رایتل را ساپورت کند و به همین دلیل امکان اتصال به ایرانسل وجود ندارد.» که البته با سؤال بعدی مشخص شد که همه جای شهر تهران جزو این مناطقی است که رومینگ ایرانسل قابل استفاده نیست.
این مشکل کماکان وجود دارد و به نظر نمیرسد که ارادهای برای حل آن باشد. رومینگ به همراه اول هم با اینکه بسیار بهتر از دوره اختلال است اما گاها اختلالهایی در آن به وجود میآید.
یکی دیگر از مشکلات رومینگ رایتل، عدم وجود بستهها و طرحها در استفاده از رومینگ است. به طور مثال وقتی از طرح بینهایت رایتل استفاده میکنید، فقط باید از آنتن رایتل استفاده کنید و اگر در مترو (که رایتل به هیچ وجه آنتن نمیدهد و باید با رومینگ همراه اول صحبت کنید) با موبایل صحبت کنید خارج از طرح بینهایت است و باید هزینه مجدد بپردازید. یا اینکه اگر از اینترنت یک ماهه رایتل استفاده میکنید، وقتی به رومینگ همراه اول متصل میشوید، علاوه بر آنکه نمیتوانید از اینترنت پرسرعت رایتل استفاده کنید و باید به اینترنت کمسرعت همراه اول بسنده کنید - که به نظر منطقی میرسد - باید هزینه مجدد نیز بپردازید و جزو بسته یک ماهه شما محسوب نمیشود.
به هر صورت، به نظر میرسد رومینگ رایتل فقط چاره دردهای اضطراری است که در دسترس باشید و انتظار بیشتر از آن نباید داشت. البته باید انتظار داشته باشید گاهی اوقات نیز به صورت اتوماتیک به رومینگ متصل نشود و شما به صورت دستی این کار را انجام دهید.
وقتی مدتها منتظر اتفاقی هستی ولی اتفاق نمیافتد، اما درست در روزهایی که آن قدر سرت شلوغ هست که حتی فرصت سر زدن به وبلاگت که هر روز به آن سر میزدی را نداری، آن اتفاق میافتد...
وقتی آن اتفاق جوری نمیافتد که انتظارش را داشتی...
وقتی همه چیز وارونه جلوه داده میشود و خوب، بد جلوه داده میشود...
دیگر حرفی نمیماند که بزنی...
یا شاید حرفی داری ولی حتی قدرت واکنش و سخن نداشته باشی...
به هر حال پیام وقتی نتیجه دارد که ابزار رسیدن به هدف را داشته باشی...
دیگر باید سکوت کنی تا شاید آوای فاختهات این بار بی صدا و ساکت به یار برسد...
آوای سکوت...
سختی وداع با رمضان به کنار؛ رحمت خدا هم که تمامی ندارد اما از فردا دست شیطان دوباره باز میشود و به جز نفسم باید با او هم بجنگم. چقدر توشه آماده کردهام برای جهاد اکبر؟ چقدر توانستم جلوی تبدیل شدن رمضان به وادی ظلمات را بگیرم؟
بعضا فکر میکنم چرا زندگی گاهی اوقات حسرت پشت حسرت میشود؟ حسرت فرصتهای از دست رفته! گویا حسرت فرصت رمضان از دست رفته هم به کارنامهام اضافه شده.
خدایا!
در روسیاهی من و زشتی اعمالم که بحثی ندارم اما جز خانه تو هم راهی نیست. ببخش؛ همه چیز را ببخش. حتی از عباداتم هم باید توبه کنم...
اگر توبه را بپذیری، آنوقت عید فطر من هم عید فطر میشود. آنوقت میشود منتظر عید واقعی بود که افضل الاعمال انتظار الفرج.
عقاب مرگ رو که بالا سر خودت حس کنی، خیلی چیزا تغییر میکنه. یادآوری مرگ برای آدمای گناهکاری مثل من، یادآوری گناهان انجام شده است که بعضا هنوز که هنوزه لذتش زیر زبون آدمی مونده. من و امثال من فرق داریم با اونایی که دوس دارند مرگ رو بچشند. (+) ماها وقتی عقاب مرگ رو میبینیم دعا میکنیم که ای کاش الان موقع شکار ما نباشه و لذت تمام گناهانمون رو فراموش میکنیم. دلیل هم داره؛ چون به این فکر میکنیم که الان اگه رفتیم به سرای آخرت، دیگه نه تنها این گناهان انجام شده هیچ لذتی نداره، بلکه علاوه بر عذابی که داره، شرمندگی هم میاره. اونجا دیگه ستارالعیوبی برای گناهکار به کار نمیاد مگر اینکه توبهای پذیرفته شده باشه. اونجا دیگه «یوم تبلی السرائر» هست. بخاطر همینه که میگن یکی از بیشترین عذابهای اون دنیا شرمندگیه. اینطور میشه که دیگه لذت گناهانی هم که کردی از نظرت میره، چون میبینی اگه بمیری نه تنها اون گناهان لذت و سودی نداره، بلکه...
اما وقتی عقاب مرگ شکار نمیکنه، اونجاست که میگیم:
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از اینکه باز با ما یار بودی