بعد از تو...
هر عشقی میمیرد
خاموشی میگیرد
عشق تو نمیمیرد
باور کن بعد از تو
دیگری در قلبم
جایت را نمیگیرد...
هر عشقی میمیرد
خاموشی میگیرد
عشق تو نمیمیرد
باور کن بعد از تو
دیگری در قلبم
جایت را نمیگیرد...
روزهایی در زندگی هست که نیاز به انگیزه تازه داری. انگار همه چیز روزمره میشود. انگار دلت میخواهد شرایط عوض شود؛ دلت میخواهد نو شود.
از کودکی بهار را دوست داشتم و دارم. بهار همیشه حس تازگی، حس خوب زندگی و پیشرفت دارد. نمیدانم چون شاید همیشه از رنگ سبز خوشم میآمد و هوای معتدل. نه گرمای تابستان مطبوع دلم بود نه سرمای زمستان. به همین خاطر بعد از بهار، کمی از پاییز خوشم میآمد اما پاییز هم دیگر چنگی به دل نمیزند.
این زمستان لعنتی تازه شروع شده است. تا کی باید منتظر بهار ماند؟
آخر انتظار بهار هم فقط نشستن و نگاه کردن نیست. باید قدم برداشت یکی یکی صفحههای تقویم را تا به بهار رسید. باید خانه تکانی کرد خانه دل را تا بهار وارد دلت شود. بسم الله...
پرنده اگر کوچ میکند دلیلی دارد. دلیلی از جنس غریزه. غریزهای که هر چند نامش غریزه است اما برای آن پرنده حکم عقل را دارد؛ چون با کوچ است که غذای کافی برای ادامه حیات پیدا میشود و اگر کوچ نکند، زنده نمیماند.
پرندههای کوچک روی درخت خانهمان اگر جست و خیز میکنند و آواز میخوانند دلیلی دارند. دلیلی از جنس غریزه. غریزهای که هر چند نامش غریزه است اما برای آن پرنده حکم دل را دارد؛ چون با همان جست و خیز است که خوش میگذراند و آرام میشود.
روح ما هم پرنده است. پرندهای که هم غریزه دارد، هم عقل دارد و هم دل. مهم آن است که آنقدر پرنده روحمان را بشناسیم که بدانیم کی باید کوچ کند، کی باید جست و خیز کند و کی... در کتابی خواندهام که همه نورهای جلوه الهی قابل کدر شدن هستند جز عقل. با عقل خودمان را بشناسیم که هر چه آینه بزرگتری از خودمان داشته باشیم، انعکاس خورشید را بیشتر حس میکنیم.
این روزها از بسیاری از فامیل و دوست و آشنا میشنویم که تشرف یافتهاند به زیارت اربعین امام حسین علیه السلام. زیارتی که یکی از نشانههای مؤمن است و توصیههای فراوان راجع به آن شده است. حتما تمامی شیعیان دلشان میخواهد که اربعین به زیارت حرم امام حسین علیه السلام مشرف شوند؛ برخی بسیار مشتاق هستند و برخی کمتر اما به هر حال همه این حس را دارند و کسانی که نرفتهاند حتی شده ذرهای این حسرت را دارند.
اما دو نکته نباید فراموش شود:
یکی اینکه آیا سفر جسمانی فقط مهم است؟ سفر جسمانی قطعا مهم است اما فقط سفر جسمانی مهم نیست. میشود کربلا رفت و حسینی نشد و میتوان کربلا نرفت و حسینی شد.
نکته دیگر اینکه آیا آمادگی سفر را در خودمان ایجاد کردهایم؟ برای خود من پیش آمده که سالها مشتاق زیارت مدینه و بقیع بودم ولی بعدش همیشه میگفتم ای کاش خودم را بیشتر آماده کرده بودم که وقتی مشرف شدم، استفاده بهتری بکنم.
همیشه حسرت در نرفتن نیست، برخی وقتها در رفتن و درست استفاده نکردن است.
چه میدانیم که قرار است چند بار توفیق زیارت قبور ائمه علیهم السلام را پیدا کنیم؟ برخی وقتها یک سفر، تنها فرصت در کل عمر میتواند باشد. پس بهتر است از خدا بخواهیم که در بهترین زمان ممکن به زیارت برویم؛ زمانی که بتوانیم استفاده مناسبی از زیارت داشته باشیم. اگر هر سال میتوانیم استفاده بکنیم چه بهتر که هر سال زیارت برویم اما اگر اینگونه نیست در سال یا سالهایی برویم که بتوانیم به خدا نزدیکتر شویم. به نظرم بهتر است همه تلاشمان را بکنیم و آن را به خدا بسپاریم، که:
ما بیسلیقهایم، تو حاجات ما بخواه ور نه گدا مطالبه آب و نان کند
همیشه از رفتن به ادارات دولتی و عمومی برای کارهای مختلف گریزان بوده و هستم. از بانک گرفته تا وزارتخانهای مانند ارشاد که بیشتر با آن سروکار داشتهام تا سازمان نظام وظیفه و .... حدود یک سال و نیم پیش بود برای رفتن به سفر حج عمره، چند روزی درگیر گرفتن نامههای مرتبط با اجازه خروج از کشور در سازمان نظام وظیفه بودم و زمان زیادی برای اموری گذاشتم که به راحتی در عرض چند دقیقه از طریق اینترنت قابل انجام بود. اموری که حتی در سفر قبلی عمره دانشجویی به صورت غیرحضوری انجام شده بود! حالا یا به خاطر دانشجویی بودن سفر قبلی بود یا بخاطر اینکه هر کاری دولت نهم کرده در دولت یازدهم باید از بین برود!
این چند روز هم که درگیر خرید و فروش منزل مسکونی هستم، دوباره سروکارم به صورت اجباری با همین سیستم اداری زمانبر افتاده است. صبح که به شهرداری برای مفاصا حساب رفتم، باید 4 قبض پرداخت میکردم که 3 قبض آن مربوط به بانک ملت و یک قبض آن مربوط به بانک ملی بود و دستگاه کارتخوان بانک ملی در شهرداری قطع بود. ناچار به نزدیکترین بانک ملی مراجعه کردم (حدود 15 دقیقه فاصله پیاده) و آنجا نیز دستگاه کارتخوان قطع بود و مجبور به ایستادن در صف طولانی عابر بانکی شدم که معلوم نبود کار میکند یا خیر؟! و الحمدالله که کار کرد. و البته وقتی به شهرداری برگشتم باید منتظر همان انسان محترمی میماندم که گفته بود وقتی از بانک برگشتی سراغ من نیا و برو سراغ نفر بعدی اما نفر بعدی میگفت که آن آقای محترم تمامی اطلاعات لازم را ثبت نکرده است و ناچار منتظر ماندم.
آیا نمیشد با استفاده از ussd یا موبایل بانک یا اینترنت بانک کل این امور رو انجام داد؟ قطعا میشود! اگر نمیشود هم حداقل میشود به جای پرداخت در عابر بانک و دستگاه کارتخوان آن یک قبض 10 هزار تومانی را که به اندازه چند برابر وقت من و سایرین را گرفت با همان وسایل الکترونیک انجام داد.
حال بقیه کار مانده است، دارایی، دفترخانه و و و و. همه کارهایی که به راحتی در عرض چند دقیقه میشود انجام داد اما سیستم اداری معیوب ما روزهای متمادی وقت مردم را تلف میکند و ما را ناچار میکند با لحن جناب خان بگوییم: «دولت الکترونیک؟!»