۱۹۹ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است
آرزوهای کمیل!
دوباره لیله الرغائب شد... دوباره اومدم بساط آرزوهامو پهن کردم در خونهات. شب آرزوها هر سال، شب جمعه اول ماه رجبه، همه آرزوهای من هم که یه جا جمع شده در کمیل. اصلا با کمیل هر هفته شب آرزوها دارم. آخه من که بلد نیستم از تو چیزی بخوام، باید یکی ازت بخواد آرزوهاش رو برآورده کنی که تو رو بشناسه و چه خوبه که منم دست به دامنش بشم و هر چی اون خواست رو ازت مطالبه کنم.
ما بیسلیقهایم، تو حاجات ما بخواه ورنه گدا مطالبه آب و نان کند
آخه وقتی امیرالمومنین میگه «اللهم و اسألک سؤال من اشتدت فاقته» دیگه من حرفی نمیمونه بزنم. وقتی علی (ع) از شدت «نداری» اونطوری در خونهات ناله میزنه، من باید چیکار کنم؟
مستمند چند جور داریم؛ یکی که خیلی گرفتار باشه و یه بزرگی باشه که حاجتش رو بده، بین اون همه جمعیت مستکین، خودشو هر طوری شده میرسونه و هر کی هم اعتراض کنه که نوبت تو نیست، میگه من گرفتارم، شما که گرفتار نیستید. اون مستمند کسی هست که باید بگه «اسألک سوال من اشتدت فاقته»! اما وقتی علی (ع) اینطوری میگه من چی باید بگم؟
بین این همه بندهای که در خونهات جمع شدند و عاشقانه تو رو میپرستند، ترجیح میدم برم یه گوشهای بشینم و مثل مولا باهات حرف بزنم: «اللهم لا اجد لذنوبی غافرا» خدایا به خودت قسم گشتم ولی پیدا نکردم کسی که این همه بار گناه منو بتونه ببخشه، فقط خودت بودی. اگه میبینی اینجا نشستم به خاطر اینه که با بار گناهم چپ کردم و زیرش له شدم. دیگه خودمو انداختم در خونهات و تا منو نبخشی از اینجا بلند نمیشم.
«و لا لقبائحی ساترا» خدایا به علی (ع) قسم گشتم اما کسی نیست که عیبها و زشتیهای منو بپوشونه مگر خودت. «و لا لشیء من عملی القبیح بالحسن مبدل غیرک لااله الا انت سبحانک و بحمدک» عجب! کسی رو پیدا نکردم که بتونه زشتیهای منو به خوبی تبدیل کنه؛ فقط از خودت برمیاد که فقط تو خدایی.
«اللهم عظم بلایی و افرط بی سوء حالی و قعدت بی اغلالی» بزرگترین بلا اینه که در خونهات نباشم؛ اونوقتی بدحال میشم که زل نزده باشم به خونه قشنگت. اما خدایا میشه آدم در خونهات باشه ولی نباشه! میشه نماز بخونه ولی نخونه! همون نمازی که آدم رو از منکر نگه نداره. همونجایی که خودت در قرآن باعظمتت گفتی «ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایمان بیاورید.» یکیش میشه همین شب آرزوها که ابوتراب گفت «و حبسنی عن نفعی بعد املی» خدایا! من در سود آرزوهام زندانی شدم. دیگه کار از آرزوها هم گذشته؛ اگه در سود آرزوها زندانی بشی، جلوی خونه خدا هم که باشی، نمیتونی یاد خدا باشی. پس بهتره از علی تبعیت کنم و فقط یه چیز ازت بخوام: «فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» پروردگارا! گیرم عذابت هم تحمل کردم ولی دوری از تو رو نمیشه تحمل کرد. تو که به یادم هستی، کاری کن که همیشه به یادت بمونم...
همتهای مضاعف من
همت مضاعف، کار مضاعف؛ چه واژگان زیبایی. شروع نوروز هر سال با شعار متناسب با آن سال، آغازی دوباره است برای جمهوری اسلامی ایران. بنگرید به واژگانی که طی این سالها از سوی مقام معظم رهبری انتخاب شدهاند و فکر کنید به اینکه اگر این شعارها بیشتر از چیزی که به آن عمل کردیم، عملی میشد چه جهشی در پیشرفت کشور انجام میشد. فقط توجه به سال «اصلاح الگوی مصرف» کافی است که به کم کاریها پی ببریم. اصلاح الگوی مصرفی که اگر برنامهریزی مناسب و اجرای مناسب از سوی مسئولین و مردم انجام میگرفت، قطعا اوضاع کشور بهتر و بهتر میشد. اما به هر حال در گیر و دار فتنهها و قدرت طلبیها و ساده لوحیها «اصلاح الگوی مصرف» در حاشیه قرار گرفت. پس باید فکری کرد به حال مجموعهای که رهبر هوشمند دارد ولی رهرو به قدر کافی تلاش نمیکند. بله! همت مضاعف و کار مضاعف. شاید از این طریق کاستیهای سالهای قبل تا حدودی جبران شود و شاید پرتلاش بودن در راه اهداف عالیتر فرهنگ شود. همه میدانیم که بازدهی و بهرهوری سازمانها و شرکتها چگونه است و یکی از دلایل آن کمکاری کارکنان سازمانهاست.
مقام معظم رهبری، همت مضاعف و کار مضاعف را اولین نفر انجام دادند. نگاهی به فعالیتهای ایشان طی 10 روز اول سال 89 بیانگر این موضوع است. پس اگر رهبر اینگونه است، حال نوبت رهرو است.
بیایید هر کس درخور خودش همتهای مضاعف خود را تبیین کند و برای آنها برنامه داشته باشد؛ باشد که این شعار مانند «اصلاح الگوی مصرف» به حاشیه نرود. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: مضاعف یعنی چند برابر، اما اینطور نیست که تمام پیشرفتها چند برابر شود، ممکن است بعضی جاها چند درصد پیشرفت کنند، اما مهم این است که تا حد مقدور پیشرفت حاصل شود.
اما همتهای مضاعف من:
- استفاده درست از اوقات فراغت و کم کردن زمانهای تلف شده.
- بیشتر کردن مطالعه در رشته تحصیلی و استفاده کاربردی از آنها.
- تقویت زبان انگلیسی.
- نوشتن یک مقاله علمی پژوهشی قابل چاپ در رشته تحصیلی.
- مطالعه کتب اسلامی و تاریخی.
گوشهای از دفتر خاطرات...
هدیه
دیدید وقتی یه هدیه یا یادگاری از بزرگی یا یکی از عزیزانمون میگیریم چطور ازش مراقبت میکنیم؟ هر کسی هر چقدر هم اصرار بکنه و هر قیمتی رو اون بذاره حاضر نیستیم به کسی بدیم. بیاید مواظب باشیم که این معصومیتی که خدا تو این ماه بهمون داده یا لااقل پیشرفتی که حاصل شده رو نفروشیم. یا لااقل ارزون نفروشیم! عیدتون مبارک...