ماری و پرز (۲۰۱۱) در پژوهشی نوشتهاند، در یک انتشارات کتاب، از مجموع گردش مالی:
۲۲.۴ درصد به کتابفروش
۳۲ درصد هزینه چاپ و کاغذ و ویراستاری
۱۵.۳ درصد بازاریابی
۱۰ درصد هزینه های مدیریتی
۱۱.۶ درصد حق امتیاز نویسنده
۱.۷ درصد حمل و نقل
و تقریبا ۷ درصد سود ناشران است.
نکته: در صنعت کتاب الکترونیک حدود ۳۰ درصد این هزینه ها وجود ندارد و فقط هزینهای برای تبدیل کتب و توسعه نرم افزار و تجهیزات فنی وجود دارد که در کل عناوین کتب سرشکن میشود. به همین دلیل ترویج کتابخوانی الکترونیک یکی از راههای کاهش قیمت کتاب است.
آزمایشها نشان میدهند که اگر کسی در اثر حادثهای کور شود، آن بخش از مغز که پردازش محرکهای دیداری را به عهده داشته (قشر دیداری مغز) تاریک و بیمصرف نمیشود، بلکه به سرعت توسط مدارهای پردازش صدا مورد استفاده قرار میگیرد. حال اگر فرد خط بریل یاد بگیرد، این بخش از مغز مجددا برای پردازش اطلاعات منتقل شده از طریق لامسه، به کار گرفته میشود...
راماچاندران عصب شناس، در آزمایش بدن نوجوانی که بازوی چپش را در تصادف خودرو از دست داده بود، کشف کرد که وقتی از او میخواست چشمش را ببندد و بعد نقاط مختلفی از صورتش را لمس میکرد، بیمار تصور میکرد که بخشهایی از بازوی قطع شدهاش لمس میشود. یک بار راماچاندران نقطهای زیر بینی پسر را لمس کرد و پرسید «حس میکنی کجا را لمس میکنم؟» و او پاسخ داد «انگشت کوچک دست چپم سوزن سوزن میشود.» به وضوح، نقشه مغزی پسر در فرآیند بازسازماندهی بوده و نورونها برای کاربردهای جدید آرایش جدیدی مییافتند...
اگر چه انعطاف سیستم عصبی راهی برای فرار از جبرگرایی ژنتیک پیش رو میگذارد، روزانهای برای تفکر آزاد و اراده آزاد، با این حال جبرگرایی خاص خودش را هم به ما تحمیل میکند. با قوام گرفتن مدارهای خاصی در مغزمان از راه تکرار فعالیتهای فیزیکی یا ذهنی، فعالیتها تبدیل به عادات میشوند. بنابر اظهار دویچ، تناقض انعطاف سیستم عصبی، با تمام انعطاف ذهنیای که به ما میبخشد، در این است که میتواند ما را در «رفتارهایی صلب» قفل کند.
کمعمقها؛ اینترنت با مغز ما چه میکند؟
نویسنده: نیکلاس کار
نتیجه [پژوهش من] این شد که گویا [در اینترنت] تندخوانی و تندنویسی روندی کلی است. مردم هم کمتر میخوانند و هم کمتر به آن چه میخوانند فکر میکنند. به نظرم چنین آمد که مطالعه در شرایط اینترنتی، عمدتا به این صورت است که گویی پاراگراف اول خوانده میشود، تنها نیمی از پاراگراف دوم میتواند توجه خواننده را جلب و حفظ کند و به باقی مطالب نگاهی گذرا انداخته میشود. نقدها و نظرهایی هم که زیر مطالب نوشته میشوند، عمدتا کوتاه و به قولی توییتری و پیامکی هستند. در بسیاری از این بازخوردها مشخص بود که نویسنده یا کل مطلب را نخوانده یا دست کم حوصلهای برای عمیقتر فکر کردن یا اندکی تحقیق به خرج نداده و بلافاصله دست به صفحه کلید برده است. گویی در دنیای پیامک و وبلاگ و موتور جستجو، اعلام نظر فوری یک ضرورت است!
کمعمقها؛ اینترنت با مغز ما چه میکند؟
نویسنده: نیکلاس کار
ویران کردن کار خوبی است به شرط آنکه چیزهای تازهای در جای ویرانهها ساخته شود. و ما در انتظار این بازسازی، چیزهایی را مطالعه میکنیم که دیگر وجود ندارد. و به این مطالعات نیاز داریم تا در آینده از این چیزها پرهیز کنیم. نقطه مقابل «گذشته» به غلط «آینده» نام گرفته است. ما وقتی گذشته را میبینیم که با گذرنامه جعلی قصد بازگشت دارد، نباید بگذاریم که بازگردد و دوباره چنین دامی برای ما بگستراند؛ باید از آن پرهیز کنیم. گذشته چهرهای دارد آلوده به خرافات و با نقابی به نام ریا چهرهاش را پنهان میکند. نقاب از چهرهاش برداریم تا آشکارا او را ببینیم.
بینوایان، صفحه ۹۲۹
نویسنده: ویکتور هوگو
حماقتهای بزرگ آدمی، به طنابهای ضخیم میمانند، که از رشتههای نازک به هم تافته به وجود آمدهاند. این رشتههای نازک را اگر جدا جدا باشند، به آسانی از هم میگسلید و با خودتان میگویید: «این که چیزی نبود!» اما رشتههای نازک را وقتی به هم میپیچید، ضخامت و قدرت مییابند. بنابراین، خطاهای مردان بزرگ، عظیم و سترک به نظر میآیند.
بینوایان، صفحه ۸۷۰
نویسنده: ویکتور هوگو