این روزها بسیار از بندگان خدا، خود را به کربلا میرسانند. پیاده روی از نجف تا کربلا حرکتی عظیم است که حتما تاثیرات مثبت آن بر بسیاری از افراد جامعه انکارشدنی نیست. این مسیر باید مسیر سیر الی الله باشد نه سیر الی الحسین که ما دو نوع امام دوستی داریم (+) که یکی حجاب و مانع است و یکی کمک و راهنما.
بیایید آنهایی که به هر علتی توفیق حضور در این پیاده روی عظیم را نداشتیم، مسیر سیر الی الله را شروع کنیم:
خدایا!
میدانم اهل ریا هستم و اهل ریا مشرک (+)
میدانم خودنمایی کردهام و سرچشمه وجودم را گلآلود (+)
و میدانم هر کس باید خود طبیب خویش باشد (+)
میدانم که شیطان ابتدا از غرور من، من را به گناه کشانده و
میدانم که پس از آن میخواهد با ناامیدی از درگاه تو مرا به ادامه گناه وادارد (+)
اما میدانم در قیامت حتی همین شیطان هم به رحمت تو طمع میکند (+)
پس چرا من در دنیا به جود تو طمع نکنم؟
میدانم که تو اگر بندهای را دوست داشته باشی، راضی شوی از او به کم (+)
پس باید برای شروع این مسیر اشتغال به عیب خود پیدا کنم (+)
عیبهایی که علاج همه آنها ترک کردن حب دنیاست (+)
و باید حالا که درخت فساد هنوز نورس است و تنومند نشده است آن را از ریشه برکنم (+)
باید محبوب یا محبوبهای مجازی را کنار نهم (+)
تا دو عالم را لایق دشمن بدانم (+)
پس به درگاه تو دعا میکنم که باب مراوده با توست (+)
که کمکم کنی تا بتوانم مردانه در راه تو قیام کنم (+)
تا باعث شرمساری رسول تو نشوم (+)
و عاشقی عاقل باشم (+)
که دوستی با حسین را فقط گریستن نداند (+)
اما کشتی حسین را سریعترین کشتیها برای رسیدن به خدا بداند.
در حال تغییر و تحول جدی در برخی امور روزمره هستم.
چگونگی استفاده از زمان و مجبور کردن خود به کارهایی که مدتها بلکه سالها عقب افتاده یکی از این تغییرات است.
یکی دیگر از تغییرات که قبلا به صورت نصفه و نیمه انجام میشد و هفتهای بود و هفتهای دیگر نبود، ثبت تمام اتفاقات است به منظور بررسی در پایان مدتی معلوم برای اصلاح.
اما تمام این تغییرات باید با یک بینش و زاویه دید مناسب همراه باشد. آن نگاهی به آینده که فتح نشانها را هموارتر کند باید در تمامی این تغییرات جاری باشد.
امید است که راه درست بروم و از روش درست.
چقدر خلقت انسان پیچیده است.
انسان میتواند چیزها و افراد مختلفی را دوست بدارد یا دوست ندارد یا متنفر باشد و انسانی دیگر نسبت به آن موضوع، موضعی کاملا متفاوت داشته باشد.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و آن را برای خود بخواهد و موجبات تکامل هر دو طرف را فراهم کند.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و بر هر شرایطی غلبه کند تا آن را برای خود بخواهد.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و اگر نتوانست بر شرایط غلبه کند، خود را با شرایط جدید سازگار کند.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و هیچ تلاشی برای غلبه بر شرایط نکند و فکر کند که تلاش کرده است و خود را سازگار کند.
انسان میتواند در عین عشق به چیزی، با کنار گذاشتن خودخواهی، آن چیز را برای خودش نخواهد تا موجبات تکامل هر دو طرف را فراهم کند.
همه این کارها را انسان میتواند انجام دهد و میتواند انجام ندهد.
سایر انسانها هم میتوانند قضاوتهای مختلفی در مورد رفتارهای دیگران بکنند یا نکنند.
به راستی انسان مطلوب و کامل کدام است؟ آیا انسانی که به دلیل عشق به چیزی، خود را به آب و آتش میزند تا بدستش بیاورد؟ یا انسانی که با کوچکترین شرایط محیطی، از مطلوب خود دست میکشد؟
به نظرم بهترین حرف در این مورد را قبلا از کتاب بایدها و نبایدها نقل کردهام: عاشق عاقل.
هر کدام از دوستداران حسین علیه السلام که توانایی داشتند برای نصرت امام، آن توانایی را به فعل درآوردند؛ یکی با جنگاوری، دیگری با سقایی و ... اسیری. به هر حال نمیتوان گفت دوستدار حسین علیه السلام، عرصه را دید و توان کاری داشت ولی نظاره کرد. اصلا نظاره کردن در مبارزه با باطل، ربطی به کسانی که دل به شعائر حسینی بستهاند ندارد. زیرا آنها معتقدند که اسلام دین عقیده و جهاد است. اگر اعتقاد پیدا کردند که چیزی باطل است باید جهاد کنند تا باطل رو به زوال رود و حق مستقر شود. روزی این کار فقط با گریه انجام میشود و روزگاری دیگر ممکن است اکتفا به گریه، خود یک انحراف باشد.
اگر بخواهیم روز آزمایش، نظارهگر فرمانروایی ظاهری باطل نباشیم باید هر لحظه با باطل مبارزه کنیم؛ از همه مهمتر باطل درونمان. اصلا مگر میشود با سرچشمه گلآلود، توقع صفای آب داشته باشیم؟
پروردگارا! درونم پر شده از باطل. باطلی که ذره ذره به وجودم نفوذ کرد و جدی نگرفتمش. مگر نه اینکه «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؟ چرا من نه تنها از لغو، دوری نمیکنم بلکه برای شتابان رفتن به سمت آن برنامهریزی هم میکنم؟
خدایا! به من قوت بده تا بتوانم باطل را از وجودم بزدایم و آماده نصرت امام شوم که صدای هل من ناصر ینصرنی را شنیدن همان انتظار ظهور است.